- هرطریق
- هرراه. یا به هرطریق. بهرراه، بهروجه بهرنحو
معنی هرطریق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر راه
فرمانده درجه بالا
قائد، پیشوا و فرمانده ارتش روم، فرمانده عالی رتبه
کسی که پابند به ایمان و عقیده نباشد، هرهری مذهب، بی عقیده، بی ایمان
منسوب به هردر آنکه هرلحظه بدری روی آرد وبخانه ای رود، هرجایی، بی پایه بی اساس بی ربط: (دعوای اوسرسری بودست وسخن او هردری)
بی بندوبار، بی اعتقاد
هرسو هرجانب. یا از (ز) هرطرف. ازهرسو. ازهرجانب: (شهریست پرظریفان وزهرطرف نگاری یاران صلای عشق است گرمیکنیدکاری) (حافظ)
راه، روش
راه، مسیر، روش، طریقه، رسم
مسلک، مذهب
مسلک، مذهب
راه، صراط، روش، نحو، وجه