جدول جو
جدول جو

معنی هرطال - جستجوی لغت در جدول جو

هرطال
(هَِ)
درازقامت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هطال
تصویر هطال
ابر بارنده، بارانی که به شدت فروریزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرطال
تصویر خرطال
پوست گاو انباشته از پول طلا یا نقره، برای مثال دو بدره زر بگرفتم به فتح نارائن / به فتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال (غضایری - شاعران بی دیوان - ۴۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
(کِشْ وَ)
فروهشته شدن هر دو گوش.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ رطل. (دهّار)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دوسر و آن دانه ای است که در میان گندم روید. هرطمان. قرطمان. جافوز. زن. (یادداشت بخط مؤلف). تخمی است دوائی و آن در میان گندم روید و طبیعت آن معتدل است. (برهان قاطع)
قنطار. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
دو بدره زر بگرفتم بفتح مارائین
بفتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال.
غضائری
لغت نامه دهخدا
(قِ)
کواره. (بحر الجواهر) ، کندوی زنبور عسل. (بحر الجواهر: کواره)
لغت نامه دهخدا
به هندی زرنیخ است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به هرتار شود
لغت نامه دهخدا
(هََ طْ طا)
باران پیوستۀ بزرگ قطرۀ نیک بارنده. (منتهی الارب). من المطر و السحاب، الهاطل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سبوس سابوس یو لاف از گیاهان پارسی تازی گشته خرتال پوست گاو پر از زر (قنطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هطال
تصویر هطال
نیک بارنده باران پیاپی، اشک روان ابربارنده پیاپی، اشک روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هطال
تصویر هطال
((هَ طّ))
ابر بارنده پیاپی، اشک روان
فرهنگ فارسی معین