هروی. دهی است از دهستان سهندآباد از بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 31 هزارگزی باختر بستان آباد و 8 هزارگزی راه شوسۀ تبریز به بستان آباد. جایی است جلگه، سردسیر و دارای 1246 تن سکنه. از چشمه ها مشروب میشود. محصول عمده اش غلات و میوه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
هروی. دهی است از دهستان سهندآباد از بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 31 هزارگزی باختر بستان آباد و 8 هزارگزی راه شوسۀ تبریز به بستان آباد. جایی است جلگه، سردسیر و دارای 1246 تن سکنه. از چشمه ها مشروب میشود. محصول عمده اش غلات و میوه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
هربد. یعنی مجاور آتشکدۀ هنود یا مردم باقدر و عالم ایشان. (منتهی الارب). نگهبانان آتشکده های هند و آنها براهمه اند و گویند بزرگان هند و علمای آن دیارند. (اقرب الموارد) ، خادم آتشکدۀ مغان. (منتهی الارب). و گویند خدم آتشکدۀ مجوس اند و این لغت فارسی است. (اقرب الموارد) ، قاضی گبران. ج، هرابذه. (منتهی الارب). رجوع به هرابذه و هربد شود
هربد. یعنی مجاور آتشکدۀ هنود یا مردم باقدر و عالم ایشان. (منتهی الارب). نگهبانان آتشکده های هند و آنها براهمه اند و گویند بزرگان هند و علمای آن دیارند. (اقرب الموارد) ، خادم آتشکدۀ مغان. (منتهی الارب). و گویند خدم آتشکدۀ مجوس اند و این لغت فارسی است. (اقرب الموارد) ، قاضی گبران. ج، هرابذه. (منتهی الارب). رجوع به هرابذه و هربد شود