جدول جو
جدول جو

معنی هرانگتن - جستجوی لغت در جدول جو

هرانگتن
آویزان کردن، شلیک کردن، خارج ساختن آب ماست ترش با آویزان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گِ تَ)
رجوع به گران جسم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ)
مرکّب از: کرانگ + ین، منسوب به کرانه. از کرانه. طرفی. جانبی. (فرهنگ فارسی معین، : چون سه جزو ترکیب کنند یکی میانگین و دو کرانگین این میانگین، دو کرانگین را از یکدیگر جدا دارد. (دانشنامۀ علائی ص 77)
لغت نامه دهخدا
رنگون، نام بندرو شهر و مرکز برمانی جنوبی میباشد و در 1040هزارگزی کلکته در طول شرقی \’15 س53 93 و عرض شمالی \’4 46 16 قرار گرفته است، این شهر دارای بتکدۀ بزرگ و نامی و مدارس و بیمارستانها و درمانگاهها و کارخانه ها و تیمارستان و 737000 تن جمعیت میباشد، فاصله این شهر تا دریا 40هزار گز است که کشتی ها از راه رودخانه کالای بازرگانی باین شهر حمل میکنند، رانگون دارای تجارت مهم میباشد، (از لاروس) (قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تْرا / تِ تَ)
ترنتینو. یکی از ولایات شمالی ایتالیاست که در سال 1919 میلادی از امپراطوری اتریش جدا گردید و 394700 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
آنکه جسمی گران دارد گران تن، وزین سنگین، کسی که گرانیی در جسم او بر اثر بیماری پدید آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرانگین
تصویر کرانگین
منسوب به کرانه، طرفی، جانبی: (... چون سه جزو ترکیب کنند: یکی میانگین و دو کرانگین این میانگین یا دو کرانگین را از یکدیگر جدا دارد) (دانشنامه علائی. الهی)
فرهنگ لغت هوشیار
خواهش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرد کردن، ریز کردن، جو پوست گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی
آویختن
فرهنگ گویش مازندرانی
عادت دادن، به دام انداختن، گیرانداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
گندم به آسیا ریختن، پهن کردن لباس به روی بند، پوشاندن با
فرهنگ گویش مازندرانی
شایعه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بار گذاشتن دیگ غذا، به بالندگی و نهایت رشد و ثمرآوری رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزان شده
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزان کردن، آویزان شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی