جدول جو
جدول جو

معنی هرامیل - جستجوی لغت در جدول جو

هرامیل
(هََ)
جمع واژۀ هرمول. (منتهی الارب). رجوع به هرمول شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارمایل
تصویر ارمایل
(پسرانه)
ارمانک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامیلا
تصویر رامیلا
(دخترانه)
خدای بزرگ، نامی آشوری است، خدای بزرگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرافیل
تصویر سرافیل
(پسرانه)
مخفف اسرافیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرافیل
تصویر سرافیل
اسرافیل، در ادیان سامی، فرشتۀ موکل بر باد که در روز رستاخیز در صور خود می دمد تا مردگان زنده شوند
فرهنگ فارسی عمید
محصولاتی که از شکل دادن به خمیر خاک سنگ و کائولن به دست می آیند و در کوره حرارت داده می شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
سربال ها، پیراهن ها، جامه ها، پوشاک ها، جمع واژۀ سربال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
سروال ها، شلوارها، زیرجامه ها، جمع واژۀ سروال
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
جمع واژۀ برغیل. (منتهی الارب). مخالیف. روستا. حومه. (یادداشت مؤلف). رجوع به برغیل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ارمل و ارمله.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ برطیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به برطیل شود، بندکرده، فروهشته، بالازده، خراب و منهدم. مضمحل. (یادداشت مؤلف). رجوع به برافکندن و افکنده در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شتران دوکوهانه. (مفاتیح)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غرمول. (اقرب الموارد) (معجم البلدان). رجوع به غرمول شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
سه یا چند چاه است در طرف چپ ضریه. (معجم البلدان). و بر سر این چاهها جنگی میان ضباب و جعفر بن کلاب بود، که هر یک میخواست به حفر آنها بپردازد. (از مجمع الامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
مردمان درازقامت، شتران آگنده گوشت فربه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
چند پشته است سرخ رنگ. (منتهی الارب). هی هضاب حمر... قال الشماخ:
محویین سنام عن یمینها
و بالشمال مشان فالغرامیل.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عراهیل
تصویر عراهیل
گروه بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
جمع فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراژیل
تصویر فراژیل
فرانسوی شکستنی، ترد، لرزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرامیز
تصویر جرامیز
دست و پای حیوان، اعضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براجیل
تصویر براجیل
بویانک (کرفس) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراقیل
تصویر عراقیل
به گونه رمن دشواری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
جمع سربال، پیراهن ها پیراهن قمیص، پوشاک جامه جمع سرابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرامیک
تصویر سرامیک
صنعت سفال سازی سفالین، ظرف سفالین آنچه از گل پخته ساخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
جمع سراول، از ریشه پارسی شلوارها زیر جامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
علفزار، چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرابیل
تصویر غرابیل
جمع غربال، از ریشه پارسی گربال ها جمع غربال غربیلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
((خَ))
نوعی علف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
((سَ))
جمع سروال، شلوار، زیر جامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرامیک
تصویر سرامیک
((س))
مربوط به سفال سازی، صفت سفال سازی، سفالی، آن چه از سفال ساخته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
((سَ))
جمع سربال، جامه، پوشاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرابیل
تصویر غرابیل
((غَ))
جمع غربال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
((فَ))
جمع فرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره