جدول جو
جدول جو

معنی هراعله - جستجوی لغت در جدول جو

هراعله
(هََ عِ لَ)
ناکسان. (منتهی الارب). اللئام. (اقرب الموارد از قاموس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مراسله
تصویر مراسله
نامه، به هم نامه نوشتن، نامه فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراعنه
تصویر فراعنه
فرعونها، پادشاهان مصر، جمع واژۀ فرعون
فرهنگ فارسی عمید
(فَ عِ لَ)
جمع واژۀ فرعل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فرعل شود
لغت نامه دهخدا
(هََ کِ لَ)
ماهی سطبر تناور. (منتهی الارب). ضخام السمک. (اقرب الموارد) ، سگ ماهی. (منتهی الارب). کلاب الماء. (اقرب الموارد) ، شتر آبی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ستور دریایی کلان سرین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گردآمدنگاه امواج دریا. (منتهی الارب). و مفرد آن هرکل است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
نامه و پیغام کردن با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراکله
تصویر هراکله
کوهه گاه گرد آمدنگاه کوهه، سگ ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرساله
تصویر هرساله
همه سال همه ساله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرابذه
تصویر هرابذه
جمع هربذ، هیریدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرامسه
تصویر هرامسه
جمع هرمس
فرهنگ لغت هوشیار
مفاعله در فارسی: همپویی با هم کارکردن، یکی از بابهای ثلاثی مزید است. توضیح باب مفاعله در عربی مفتوح العین است ولی درفارسی بکسر عین الفعل استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیاطله
تصویر هیاطله
خلجیان
فرهنگ لغت هوشیار
مراعات در فارسی: همچرایی: ستوران با هم چریدن، پر گیاهی، چشمداشت نگرش چشم داشتن، بخشودن، مهربانی، نمیدن (توجه کردن)، تیمار، زیداری (طرفداری)، نواخت مهربانی نوازش مهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراوله
تصویر فراوله
ایتالیایی تازی گشته توت فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
عنوان هر یک از پادشاهان مصر، جمع فراعنه، هر شخص ستمکار و تباهکار: کمترین فرعون چیست فیلسوف ماه او در برجی و همی در خسوف. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراغله
تصویر چراغله
مصغر چراغ ، کرم شب تاب شبچراغک چراغینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارادله
تصویر ارادله
بابونه رومی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباعله
تصویر مباعله
زنا شویی، گای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراغله
تصویر چراغله
((چَ غَ لِ))
کرم شب تاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراعنه
تصویر فراعنه
((فَ عِ نِ یا نَ))
جمع فرعون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
((مُ س لِ))
به هم نامه نوشتن، نامه فرستادن، نامه، مکتوب، جمع مراسلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
Correspondence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
correspondance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
korespondensi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
চিঠিপত্র
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
पत्राचार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
corrispondenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
Korrespondenz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
correspondencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
correspondentie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
кореспонденція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
переписка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
korespondencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
correspondência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
yazışma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی