از شعرای قرن نهم ومعاصر مؤلف مجالس النفائس است. این مطلع از اوست: فصل بهار و موسم گلها شکفتن است ساقی بیار باده، چه حاجت به گفتن است ؟ رجوع به مجالس النفائس، ص 80 شود
از شعرای قرن نهم ومعاصر مؤلف مجالس النفائس است. این مطلع از اوست: فصل بهار و موسم گلها شکفتن است ساقی بیار باده، چه حاجت به گفتن است ؟ رجوع به مجالس النفائس، ص 80 شود
هراتی. ملاهجری فرزندهرات است. افیون بسیار میخورد. از اوست این مطلع: ای که با مدعیان کار تو لطف و کرم است در حق اهل وفا این چه جفا و ستم است. (از مجالس النفائس، امیر علیشیر نوائی ص 165). هجری از شعرای قرن نهم است
هراتی. ملاهجری فرزندهرات است. افیون بسیار میخورد. از اوست این مطلع: ای که با مدعیان کار تو لطف و کرم است در حق اهل وفا این چه جفا و ستم است. (از مجالس النفائس، امیر علیشیر نوائی ص 165). هجری از شعرای قرن نهم است
هربرت (هامیلتون) (1879-1941 میلادی)، آهنگساز و رهبر ارکستر ایرلندی ’هاله ارکستر’ در طی سالهای 1920-1933 میلادی و مصنف سمفونی به نام ایرلند ویک ویولون کنسرتو، کانتات و مقدار زیادی آواز و ... و همچنین پیانیست و ارگ نواز بود و نیز چند قطعه معروف از آثار هندل را به صورت کاملاً تازه و بدیع برای ارکستر تنظیم نموده است ژرژلویی، عالم کشاورزی آلمان که به سال 1764 میلادی در گلادنباخ نزدیک ماربورگ متولد شد و در سال 1837 در برلن درگذشت، آثار عمده اش عبارتند از: دستور نگهداری جنگلها (1781) و آزمایش های طبیعی درباره بازده بین نیروی مولد حرارت و وزن چوب جنگلهای آلمان (1814)
هربرت (هامیلتون) (1879-1941 میلادی)، آهنگساز و رهبر ارکستر ایرلندی ’هاله ارکستر’ در طی سالهای 1920-1933 میلادی و مصنف سمفونی به نام ایرلند ویک ویولون کنسرتو، کانتات و مقدار زیادی آواز و ... و همچنین پیانیست و ارگ نواز بود و نیز چند قطعه معروف از آثار هندل را به صورت کاملاً تازه و بدیع برای ارکستر تنظیم نموده است ژرژلویی، عالم کشاورزی آلمان که به سال 1764 میلادی در گلادنباخ نزدیک ماربورگ متولد شد و در سال 1837 در برلن درگذشت، آثار عمده اش عبارتند از: دستور نگهداری جنگلها (1781) و آزمایش های طبیعی درباره بازده بین نیروی مولد حرارت و وزن چوب جنگلهای آلمان (1814)
شهری است به خراسان. (منتهی الارب). هرات از اقلیم چهارم است. طولش از جزایرخالدات ’صدک’ و عرض از خط استوا ’لدک’. آن را امیری، هرات نام از توابع جهان پهلوان نریمان ساخت. اسکندر رومی بعد از خرابی تجدید عمارتش کرد. دور باروش 9 هزار گام است و هوایی در غایت نیکویی و درستی دارد، و پیوسته در تابستان شمال وزد و در خوشی آن گفته اند:اگر در سرزمینی خاک اصفهان و باد هرات و آب خوارزم گرد آیند مرگ در آنجا بسیار کم است. آب هرات از نهرچۀ هری رود است. باغستانش بسیار است و هجده پاره دیه است متصل بدان شهر. از میوه هایش انگور فخری و خربزۀنیکوست. و مردم آنجا سلاح ورز و جنگی و عیارپیشه باشند و در آنجا قلعه ای محکم است و آن را شمیرم خوانند. بر دوفرسنگی شهر بر کوه آتشخانه ای بوده است که آن راارشک گفته اند. و این زمان قلعۀ امکلجه میگویند و مابین آتشکده و شهر، کنیسۀ نصاری بوده است. از مزار کبار اولیا و علما تربت شیخ عبداﷲ انصاری معروف به پیر هری و خواجه محمدابوالولید و امام فخر رازی در آن شهر است. در این شهر در حین حکومت ملکان غور دوازده هزار دکان آبادان بوده و ششهزار حمام و کاروانسرا وطاحونه و سیصدوپنجاه ونه مدرسه و خانقاه و آتش خانه وچهارصدوچهل وچهارهزار خانه مردم نشین بوده است. (از نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن صص 151- 152). این شهر تا زمان حکومت قاجاریه جزو شهرهای ایران بود و در اواخر دورۀ فتحعلیشاه افغانستان آن را تصاحب کرد
شهری است به خراسان. (منتهی الارب). هرات از اقلیم چهارم است. طولش از جزایرخالدات ’صدک’ و عرض از خط استوا ’لدک’. آن را امیری، هرات نام از توابع جهان پهلوان نریمان ساخت. اسکندر رومی بعد از خرابی تجدید عمارتش کرد. دور باروش 9 هزار گام است و هوایی در غایت نیکویی و درستی دارد، و پیوسته در تابستان شمال وزد و در خوشی آن گفته اند:اگر در سرزمینی خاک اصفهان و باد هرات و آب خوارزم گرد آیند مرگ در آنجا بسیار کم است. آب هرات از نهرچۀ هری رود است. باغستانش بسیار است و هجده پاره دیه است متصل بدان شهر. از میوه هایش انگور فخری و خربزۀنیکوست. و مردم آنجا سلاح ورز و جنگی و عیارپیشه باشند و در آنجا قلعه ای محکم است و آن را شمیرم خوانند. بر دوفرسنگی شهر بر کوه آتشخانه ای بوده است که آن راارشک گفته اند. و این زمان قلعۀ امکلجه میگویند و مابین آتشکده و شهر، کنیسۀ نصاری بوده است. از مزار کبار اولیا و علما تربت شیخ عبداﷲ انصاری معروف به پیر هری و خواجه محمدابوالولید و امام فخر رازی در آن شهر است. در این شهر در حین حکومت ملکان غور دوازده هزار دکان آبادان بوده و ششهزار حمام و کاروانسرا وطاحونه و سیصدوپنجاه ونه مدرسه و خانقاه و آتش خانه وچهارصدوچهل وچهارهزار خانه مردم نشین بوده است. (از نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن صص 151- 152). این شهر تا زمان حکومت قاجاریه جزو شهرهای ایران بود و در اواخر دورۀ فتحعلیشاه افغانستان آن را تصاحب کرد
رادی، رادمردی، در اوستا راتی آمده از مصدر ’را’ که بمعنی بخشیدن ودادن است، اراتی با حرف نفی ’ا’ بمعنی نارادی یا ناجوانمردی و لئامت است، (فرهنگ ایران باستان ص 95)
رادی، رادمردی، در اوستا راتی آمده از مصدر ’را’ که بمعنی بخشیدن ودادن است، اراتی با حرف نفی ’اَ’ بمعنی نارادی یا ناجوانمردی و لئامت است، (فرهنگ ایران باستان ص 95)
هراتی. از اهالی هرات و یکی از شعرای ایران است که در زمان سلطان حسین میرزا میزیسته. از اوست: ترا به مهر و وفا اعتبار نتوان کرد چرا که عمری و بر عمر اعتباری نیست چو سایه بیخود اگر در پی تومی افتم ز من مبین که مرا هیچ اختیاری نیست. (از قاموس الاعلام ترکی)
هراتی. از اهالی هرات و یکی از شعرای ایران است که در زمان سلطان حسین میرزا میزیسته. از اوست: ترا به مهر و وفا اعتبار نتوان کرد چرا که عمری و بر عمر اعتباری نیست چو سایه بیخود اگر در پی تومی افتم ز من مبین که مرا هیچ اختیاری نیست. (از قاموس الاعلام ترکی)
هراتی. از شعرای هرات اواخر قرن دهم هجرت و با غزالی مشهدی معاصر بود، به هندوستان سفر کرد. او و شاعر مذکور با یکدیگر مطایبه داشتند. این شعر ازوست: او در اندیشه که چون خون غزالی ریزد من در اندیشه که اندیشۀ دیگر نکند. نام و سال وفات او به طور تحقیق به دست نیامد. (از ریحانه الادب ج 3 ص 152). آذر در آتشکده آرد: غزالی از موزونان آن دیار (هرات) و شاگرد حیدر کلچه پز و در خدمت والد ماجد به عنوان سیاحت به هندوستان رفته در آنجابا مولانا غزالی مشهدی در خصوص تخلص مباحثات کرد و بالاخره فائق آمد. این چند شعر از اشعار او انتخاب و در این اوراق ثبت و قلمی شد: چشمت که به خونریزی عشاق سری داشت میکشت یکی را و نظر با دگری داشت. # از سگان سر کوی تو بسی منفعلم که به هم صحبتی همچو منی ساخته اند. # او در اندیشه که چون خون غزالی ریزد من در اندیشه که اندیشۀ دیگر نکند. # معمورۀ دل شد ز تو ویران به که گویم شهری که خراب است ز سلطان به که گویم. (آتشکدۀ آذر چ آقای شهیدی ص 154). صاحب مجمعالخواص او را از جملۀ شعرای معاصر خود (قرن دهم) به شمار آورده، گوید: غزالی جنبک از مشهد مقدس است حریفی شاعرپیشه و مضحک و صحبت آرا بود. با مادر خود گردش میکرد و به خانه اکابر اردو رفت و آمد مینمودند. به علت اشتراک در تخلص با مولانا غزالی (غزالی مشهدی) نزاع کرد و عاقبت قرار شد غزلی بگوید، اگر غزل خوبی باشد تخلص برقرار بماند وگرنه ترکش کند ودر واقع غزل خوبی گفت. مطلع آن این است: نظر سویت نکردم وز گرفتاری حذر کردم ولی خود را گرفتار تو دیدم تا نظر کردم. (مجمع الخواص ص 182)
هراتی. از شعرای هرات اواخر قرن دهم هجرت و با غزالی مشهدی معاصر بود، به هندوستان سفر کرد. او و شاعر مذکور با یکدیگر مطایبه داشتند. این شعر ازوست: او در اندیشه که چون خون غزالی ریزد من در اندیشه که اندیشۀ دیگر نکند. نام و سال وفات او به طور تحقیق به دست نیامد. (از ریحانه الادب ج 3 ص 152). آذر در آتشکده آرد: غزالی از موزونان آن دیار (هرات) و شاگرد حیدر کلچه پز و در خدمت والد ماجد به عنوان سیاحت به هندوستان رفته در آنجابا مولانا غزالی مشهدی در خصوص تخلص مباحثات کرد و بالاخره فائق آمد. این چند شعر از اشعار او انتخاب و در این اوراق ثبت و قلمی شد: چشمت که به خونریزی عشاق سری داشت میکشت یکی را و نظر با دگری داشت. # از سگان سر کوی تو بسی منفعلم که به هم صحبتی همچو منی ساخته اند. # او در اندیشه که چون خون غزالی ریزد من در اندیشه که اندیشۀ دیگر نکند. # معمورۀ دل شد ز تو ویران به که گویم شهری که خراب است ز سلطان به که گویم. (آتشکدۀ آذر چ آقای شهیدی ص 154). صاحب مجمعالخواص او را از جملۀ شعرای معاصر خود (قرن دهم) به شمار آورده، گوید: غزالی جنبک از مشهد مقدس است حریفی شاعرپیشه و مضحک و صحبت آرا بود. با مادر خود گردش میکرد و به خانه اکابر اردو رفت و آمد مینمودند. به علت اشتراک در تخلص با مولانا غزالی (غزالی مشهدی) نزاع کرد و عاقبت قرار شد غزلی بگوید، اگر غزل خوبی باشد تخلص برقرار بماند وگرنه ترکش کند ودر واقع غزل خوبی گفت. مطلع آن این است: نظر سویت نکردم وز گرفتاری حذر کردم ولی خود را گرفتار تو دیدم تا نظر کردم. (مجمع الخواص ص 182)
دهی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان واقع در 55 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و در کنار راه مالرو رفسنجان به بافق. ناحیه ای است جلگه و سردسیر، و دارای 75 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و پسته و پنبه است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان واقع در 55 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و در کنار راه مالرو رفسنجان به بافق. ناحیه ای است جلگه و سردسیر، و دارای 75 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و پسته و پنبه است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
محمد بن علی بن ابراهیم هراشی، مکنی به ابوعبدالله از علمای ادب و مترسلان بلیغ بود. اصل وی از کاث خوارزم است و او را کتابی است در شرح دیوان متنبی و کتاب دیگری در تصریف. نیز مجموعۀ رسائل و اشعار از وی برجاست. به سال 425هجری قمری / 1034 میلادی درگذشت. (اعلام زرکلی ج 3 ص 945)
محمد بن علی بن ابراهیم هراشی، مکنی به ابوعبدالله از علمای ادب و مترسلان بلیغ بود. اصل وی از کاث خوارزم است و او را کتابی است در شرح دیوان متنبی و کتاب دیگری در تصریف. نیز مجموعۀ رسائل و اشعار از وی برجاست. به سال 425هجری قمری / 1034 میلادی درگذشت. (اعلام زرکلی ج 3 ص 945)
سیف بن محمد بن یعقوب الهروی بسال 681 هجری قمری در هرات متولد شد. معاصر و مداح ملک فخرالدین وملک غیاث الدین کرت است و تاریخ هرات را بنام پادشاه اخیر در حدود سال 720 هجری قمری تألیف نمود. تاریخ او موسوم به تاریخ نامۀ هرات یا تاریخ سیفی است. (از تاریخ ادبیات ادوارد براون از سعدی تا جامی ص 196)
سیف بن محمد بن یعقوب الهروی بسال 681 هجری قمری در هرات متولد شد. معاصر و مداح ملک فخرالدین وملک غیاث الدین کرت است و تاریخ هرات را بنام پادشاه اخیر در حدود سال 720 هجری قمری تألیف نمود. تاریخ او موسوم به تاریخ نامۀ هرات یا تاریخ سیفی است. (از تاریخ ادبیات ادوارد براون از سعدی تا جامی ص 196)
دهی است از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 72هزارگزی جنوب باختری شیروان و 4هزارگزی دولت آباد. هوای آن معتدل و دارای 392 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 72هزارگزی جنوب باختری شیروان و 4هزارگزی دولت آباد. هوای آن معتدل و دارای 392 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
محمدآباد نیل، دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار، واقع در 22هزارگزی شمال باختری خسروآباد و2هزارگزی زرین جوب با 370 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
محمدآباد نیل، دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار، واقع در 22هزارگزی شمال باختری خسروآباد و2هزارگزی زرین جوب با 370 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)