جدول جو
جدول جو

معنی هذوذ - جستجوی لغت در جدول جو

هذوذ(هََ)
برنده. (منتهی الارب). القطاع و یقال: شفره هذوذ، ای قاطعه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
برّان. بسیار برنده.
- سیف اذوذ، شمشیر بران.
- شفرۀ اذوذ، کارد بران، بیم. ترس. خوف. هراس، شادمانی
لغت نامه دهخدا
(فُ)
جمع واژۀ فذّ. (اقرب الموارد). رجوع به فذ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ هَُ)
تنها و نادر و غریب شدن. (از منتهی الارب). ندرت. نادر شدن. کمی، مقابل اطراد. کم یابی. دیریابی. دشواریابی. (یادداشت مؤلف). عزت. اندک یافت شدن. (لغت سید شریف جرجانی) ، پراکنده و یک یک گردیدن. (منتهی الارب). پراکنده شدن، تنها و غریب کردن. لازم و متعدی است. (از منتهی الارب) ، تنها شدن. (لغت سید شریف جرجانی). تنها ماندن. (مهذب الاسماء). رجوع به شذ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شتاب رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ ذْ ذا)
نیک برنده. (منتهی الارب) : سیف هذاذ، شمشیر نیک برنده. (ناظم الاطباء) ، جمل هذاذ، شتر نر پیشی گیرنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شتاب خواندن مکتوب را. (آنندراج) (منتهی الارب). شتاب خواندن قرآن را، نقل کردن حدیث را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
جنبانیدن شمشیر را. (منتهی الارب) ، بیهوده گفتن در کلام. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). هذی. رجوع به هذی شود، بریدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شتاب خواندن مکتوب را. (منتهی الارب). هذّ. رجوع به هذ شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ وَ)
جمع واژۀ هوذه. رجوع به هوذه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فذوذ
تصویر فذوذ
جمع فذ، بیچون ها یگانگان
فرهنگ لغت هوشیار