اسم اشاره است به معنی ’این’ که بدان به شخص یا شی ٔ قریب اشاره کنند. (ناظم الاطباء). مرکب از ها و ذا اشاره. (از اقرب الموارد). - معهذا، با وجود این. با اینحال. با این که. رجوع به معهذا شود
اسم اشاره است به معنی ’این’ که بدان به شخص یا شی ٔ قریب اشاره کنند. (ناظم الاطباء). مرکب از ها و ذا اشاره. (از اقرب الموارد). - معهذا، با وجود این. با اینحال. با این که. رجوع به معهذا شود
کوتاهی دم و سبکی آن. (منتهی الارب). کوتاهی و سبکی دم شتر و جز آن. سبکی دست، حذذ قلب، سبکی دل و ذکاء و سرعت ادراک، (اصطلاح عروض) نوعی از تصرفات عروض، و آن افکندن وتد مجموع باشد از آخر رکن بحر کامل، پس در متفاعلن ’متفا’ ماند و آن را منقول سازند به فعلن بتحریک عین. (منتهی الارب). در اشعار فارسی، حذف وتد مستفعلن است، ’مستف’ بماند، ’فعلن’ بجای آن بنهند و ’فعلن’چون از مستفعلن خیزد آنرا احذّ خوانند. (از المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 41). و رجوع به حذّ شود
کوتاهی دُم و سبکی آن. (منتهی الارب). کوتاهی و سبکی دُم شتر و جز آن. سبکی دست، حذذ قلب، سبکی دل و ذکاء و سرعت ادراک، (اصطلاح عروض) نوعی از تصرفات عروض، و آن افکندن وتد مجموع باشد از آخر رکن بحر کامل، پس در متفاعلن ’متفا’ ماند و آن را منقول سازند به فعلن بتحریک عین. (منتهی الارب). در اشعار فارسی، حذف وتد مستفعلن است، ’مستف’ بماند، ’فعلن’ بجای آن بنهند و ’فعلن’چون از مستفعلن خیزد آنرا اَحَذّ خوانند. (از المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 41). و رجوع به حَذّ شود