جدول جو
جدول جو

معنی هدنج - جستجوی لغت در جدول جو

هدنج
اسبی که موی آن سفیدباشد، اسب خنگ
تصویری از هدنج
تصویر هدنج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پارسی تازی گشته دهنه از سنگ های گرانبها زنگار کانی آنچه که شبیه به دهان باشد: دهانه مشک دهانه خیک دهانه غار، لگام اسب لجام افسار، میله ای آهنین متصل به افسار که در دهان اسب اقتد، زنگار معدنی که از معدن مس حاصل شود و رنگ آن بسبزی و طعم آن شیرین مایل بتلخی است دهنج دهنه فرنگ زاج سبز سولفات دوفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهنج
تصویر دهنج
سولفات دوفر، ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد، زاج سبز، زنگار معدنی، دهنه، دهنه فرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرنج
تصویر هرنج
دهانۀ قنات که آب از آنجا بیرون می آید و روی زمین جاری می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدنه
تصویر هدنه
آشتی، صلح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدنگ
تصویر هدنگ
اسبی که موی آن سفیدباشد، اسب خنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدنه
تصویر هدنه
((هُ نِ))
آشتی، صلح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هدنگ
تصویر هدنگ
((هَ دَ))
اسبی که سفید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هدنه
تصویر هدنه
آشتی، صلح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدنگ
تصویر هدنگ
اسب سفید، خنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنج
تصویر دنج
جای امن و خالی از اغیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنج
تصویر دنج
ویژگی جای امن و امان و خالی از اغیار، جای خلوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنج
تصویر هنج
هنجیدن، هنجنده، پسوند متصل به واژه به معنای کشندهبرای مثال کمندی عدو هنج از بهر کین / فرو هشته چون اژدهایی ز زین (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
درترکیب بمعنی هنجنده آید: کمند عدو هنج از بهر کین فروهشته چون اژدهایی ززین. (لبیبی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنج
تصویر دنج
((دِ))
جای خلوت و آرام
فرهنگ فارسی معین
आरामदायक
دیکشنری فارسی به هندی
居心地の良い
دیکشنری فارسی به ژاپنی