جدول جو
جدول جو

معنی هداکر - جستجوی لغت در جدول جو

هداکر
(هَُ کِ)
نازپرورده. رجل هداکر، مرد به نازپرورده. (منتهی الارب). منعم. (اقرب الموارد) ، شیر غلیظ. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ لَ)
یکی از نواحی یمامه. مسیلمۀ کذاب در این مکان ادعای نبوت کرد و خالد را گرفت. (معجم البلدان). موضعی یا رودباری است در یمامه که مولد مسیلمۀ کذاب است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَُ دَ کِ)
زنی که در رفتن گوشت و استخوان خود را بجنباند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شیر خفتۀدفزک. (منتهی الارب). اللبن الخاثر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
وسایل و لوازم گاوداری
فرهنگ گویش مازندرانی
پهلو، جانب، اطراف، مواظبت، مراقب، در راستا، سمت
فرهنگ گویش مازندرانی