جدول جو
جدول جو

معنی هجینه - جستجوی لغت در جدول جو

هجینه(هََ نَ)
مؤنث هجین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، هجن، هجائن، هجان. (اقرب الموارد). رجوع به هجین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هزینه
تصویر هزینه
خرج، آنچه در ازای رسیدن به مطلوبی تحمل می شود یا از دست می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجینه
تصویر عجینه
پند زنواره، گول، سست زن یا مرد، گروه، پاره خازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجینه
تصویر کجینه
منسوب به کج، جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاینه
تصویر هاینه
بتحقیق بی شک قطعا لابد: (پسرگفت: هرآینه تا رنج نبری گنج برنداری) توضیح مرحوم بهار نوشته: (هرآیینه که بتخفیف هرآینه شده ومعنی آن بهرقاعده وبهرآیین است که ماحالا بهرصورت گوییم همه ازهمین اصل و ریشه (آذین) است چنانکه دربالاآمده. ادونک همریشه آذین است. توضیح، هرآینه درفارسی ازادوات تاکید است. واغلب درسرجواب شرط درمی آید واستعمال آن جزدرمورد تاکیدصحیح نیست گاهی دیده میشود که آنرا بجای یکی از ادوات شرط بکارمیبرندمانند: (هرآینه تحصیل کنی بسعادت خواهی رسید) درصورتی که بایدنوشته شود: (اگر تحصیل کنی هرآینه بسعادت خواهی رسید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدینه
تصویر هدینه
یکی هدی (قربانی که بمکه فرستند)، تحفه ارمغان پیشکش: (ای جان جان جانرابکش تاحضرت جانان ما وین استخوان راهم بکش هدیه برعنقای ما) (دیوان کبیر) توضیح این کلمه را فصیحان فارسی بفتح اول وسکون دوم وتخفیف سوم آورده اند: درتداول امروز تلفظ کنند. یا هدیه جان. پیغام: (هدیه جانم روان دارید بردست صبا) (خاقانی)، مکتوب نوشته. یاهدیه دندان. پولی که پس ازضیافت فقرا و مساکین برسم هدیه بایشان دهند، دندان مزد. یا به هدیه فرستادن، بعنوان تحفه وارمغان فرستادن: (کدام دولت پیداشد ازکواکب سعد که آن سپهر برتوبهدیه نفرستادک) (مسعودسعد)، پولی که خواستگار برای جشن عروسی پردازد، شیربها: (بدوگفت سیندخت هدیه کجاست ک اگر دیدن آفتابت هواست) (شا. لغ)، آنچه خدادربندگان آفریند ازخصال وصفات ودیعه: (خردهدیه اوست درماکه مارا بفرمان اوشد خرد جفت باجان) (ناصرخسرو)، رونمایی که بعروس دهند: (عروسان سرکلک تودرپرده شدندازمن مراهم هدیه ای باید که هریک روی بنماید) (خاقانی) -6 آنچه ازسفربعنوان تحفه برای خویشاوندان ودوستان آورند، ره آورد سوقات، بهای قرآن (چون خرید وفروش آندرشرع نارواست برای صورت سازی بجای قیمت هدیه گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجیمه
تصویر هجیمه
شکار، شیر دفزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجیسه
تصویر هجیسه
هجیسه در فارسی ترشه شیر، گوشت تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجیره
تصویر هجیره
نیمروز، سختی گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجانه
تصویر هجانه
بزرگواری، گرانمایگی، سپیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
خرج
فرهنگ لغت هوشیار
خرج، مقابل دخل. توضیح فرهنگستان هم (هزینه) رابهمین معنی برگزیده. یاهزینه سفر. وجهی که برای مسافرت بکارمندموسسه ای دهند، خرج سفر، وجهی که به جهت زن وفرزندان مقررکنند، نفقه، انفاق: (درهزینه برگشای تا درخلف برگشایم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاینه
تصویر هاینه
((نِ))
کلمه تأکید، مخفف هرآینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
((هَ نِ))
خرج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هدینه
تصویر هدینه
((هَ نَ))
زینه پایه، نردبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
خرج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
Costliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
coût
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
খরচ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
עלות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
費用
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
成本
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
gharama
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
비용
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
maliyet
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
custo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
लागत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
costo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
Kosten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
kosten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
вартість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
стоимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
koszt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
costo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
biaya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی