هویت. عبارت است از تشخص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، هویه گاه بر وجود خارجی اطلاق میگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، هویه گاه بر ماهیت با تشخص اطلاق میگردد که عبارت است از حقیقت جزئیه. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح صوفیه) هویه مرتبۀذات بحت را گویند و مرتبۀ احدیت و لاهوت اشارت است از آن. در انسان کامل گوید: هویت حق تعالی عین او است که ممکن نیست ظهور آن. هویت از لفظ هو گرفته شده که اشارۀ به غایب است و آن درباره خدای تعالی اشاره است به کنه ذات او به اعتبار اسماء و صفات او با اشعار به غیبوبت آن. (کشاف اصطلاحات الفنون) : ان الهویه عین ذات الواحد و من المحال ظهورها فی شاهد فکأنها نعت و قد وقعت علی شان البطون و ما له من جاحد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به تعریفات سیدجرجانی و هویت شود
هویت. عبارت است از تشخص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، هویه گاه بر وجود خارجی اطلاق میگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، هویه گاه بر ماهیت با تشخص اطلاق میگردد که عبارت است از حقیقت جزئیه. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح صوفیه) هویه مرتبۀذات بحت را گویند و مرتبۀ احدیت و لاهوت اشارت است از آن. در انسان کامل گوید: هویت حق تعالی عین او است که ممکن نیست ظهور آن. هویت از لفظ هو گرفته شده که اشارۀ به غایب است و آن درباره خدای تعالی اشاره است به کنه ذات او به اعتبار اسماء و صفات او با اشعار به غیبوبت آن. (کشاف اصطلاحات الفنون) : ان الهویه عین ذات الواحد و من المحال ظهورها فی شاهد فکأنها نعت و قد وقعت علی شان البطون و ما له من جاحد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به تعریفات سیدجرجانی و هویت شود
الهاویه، دوزخ و جهنم: فامه هاویه، (قرآن 90/101) ای، مستقره النار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). از نامهای جهنم. من اسماء جهنم، معرفه ممنوعه من الصرف و تدخلها ال للمح الصفه فیقال ’الهاویه’. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). نقله ابن سیده اسم من اسماء جهنم... و هی معرفه بغیر الف و لام. قال ابن بری: لوکانت هاویه اسماً علماً للنار، لم ینصرف فی الاّیه و قوله تعالی: فامه هاویه، (قرآن 90/101) ای، مسکنه جهنم. (تاج العروس). هاویه، بلالام، معرفه. (جوهری از تاج العروس) ، نام طبقۀ هفتم از طبقات دوزخ. (ناظم الاطباء). نام دوزخ هفتم و آن آخرین اسفل طبقه است از هفت طبقۀ دوزخ. (آنندراج)
الهاویه، دوزخ و جهنم: فامه هاویه، (قرآن 90/101) ای، مستقره النار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). از نامهای جهنم. من اسماء جهنم، معرفه ممنوعه من الصرف و تدخلها اَل للمح الصفه فیقال ’الهاویه’. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). نقله ابن سیده اسم من اسماء جهنم... و هی معرفه بغیر الف و لام. قال ابن بری: لوکانت هاویه اسماً علماً للنار، لم ینصرف فی الاَّیه و قوله تعالی: فامه هاویه، (قرآن 90/101) ای، مسکنه جهنم. (تاج العروس). هاویه، بلالام، معرفه. (جوهری از تاج العروس) ، نام طبقۀ هفتم از طبقات دوزخ. (ناظم الاطباء). نام دوزخ هفتم و آن آخرین اسفل طبقه است از هفت طبقۀ دوزخ. (آنندراج)
هوا. جو. (اقرب الموارد). میان آسمان و زمین. (منتهی الارب) ، الهواء بین الشیئین. (معجم متن اللغه) ، مغاکی. (منتهی الارب). کل مهواه لایدرک قعرها، و کل فارغ. (معجم متن اللغه) ، کنایه از دوزخ و جهنم، از نامهای آتش. (صحاح بنقل تاج العروس)
هوا. جو. (اقرب الموارد). میان آسمان و زمین. (منتهی الارب) ، الهواء بین الشیئین. (معجم متن اللغه) ، مغاکی. (منتهی الارب). کل مهواه لایدرک قعرها، و کل فارغ. (معجم متن اللغه) ، کنایه از دوزخ و جهنم، از نامهای آتش. (صحاح بنقل تاج العروس)
هجریه در فارسی مونث هجری فرا رفت مونث هجری سنه هجریه سنوات هجریه: (تشکیل مصلحت خانه (درزمان ناصر الدین شاه) درجمیعولایات برای مقاولات امورعامه اهالی که درسال سیزدهم ازجلوس مطابق سنه یکهزار ودویست وهفتاد وشش هجریه بعمل آمده)
هجریه در فارسی مونث هجری فرا رفت مونث هجری سنه هجریه سنوات هجریه: (تشکیل مصلحت خانه (درزمان ناصر الدین شاه) درجمیعولایات برای مقاولات امورعامه اهالی که درسال سیزدهم ازجلوس مطابق سنه یکهزار ودویست وهفتاد وشش هجریه بعمل آمده)