جدول جو
جدول جو

معنی هجوگو - جستجوی لغت در جدول جو

هجوگو
(رَهْ)
آن که هجو گوید دیگری را. آن که دشنام دهد دیگری را به شعر. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هجو و هجا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ)
هجاگوی. هجوکننده. هجاگوینده. دشنام دهنده در شعر. شاعری که در شعر مردم را به باد استهزاء گیرد. هجاء:
’جهنمی هجاگو عبید زاکانی’.
(یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ویکتور. مشهورترین شاعر رمانتیک قرن نوزدهم فرانسه (1802-1885 میلادی). درردیف بزرگترین گویندگان و ادبای اجتماعی جهان است. وی مردی آزادمنش و آزادیخواه و طرفدار جدی اصلاحات اجتماعی به نفع طبقات محروم و رنجبر بود. از سن ده سالگی به شعر گفتن پرداخت و در بیست وپنج سالگی شاعری سرشناس بود. با وجود سن کم به عضویت آکادمی فرانسه و پارلمان و نمایندگی در مجالس مقننه نائل شد. وی براثر مخالفت با ناپلئون سوم از سیاست کناره گیری کرد و مدت بیست سال در تبعید به سر برد. اگرچه پیش از او مکتب رمانتیسم پیشرفتی کرده بود، ولی به دست وی به اوج توانائی و رونق رسید. ازاین رو هوگو را بنیان گذار و پیشرو این مکتب میدانند. نوشته های او در رشته های گوناگون فراوان است. مهمترین آثار او عبارتند از: 1- بینوایان 2- کلیسای نتردام پاریس 3- کارگران دریا 4- تاریخ یک جنایت 5- مردی که می خندد و غیره، که روی هم رفته از شاهکارهای ادبیات فرانسه به شمار می آیند. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ذم سرایی، مهاجات، هجا، هجویه سرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد