هجین گردیدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از معجم متن اللغه). هجین بودن. (از اقرب الموارد) ، ناکس و فرومایه گشتن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) ، معیوب شدن کلام. داخل شدن عیب در کلام. (از اقرب الموارد) ، شعله ور نگردیدن با یک ضربه چخماق. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). ان لها لهجنه. (از اقرب الموارد). هجنه. هجونه. هجان. (معجم متن اللغه)
هجین گردیدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از معجم متن اللغه). هجین بودن. (از اقرب الموارد) ، ناکس و فرومایه گشتن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) ، معیوب شدن کلام. داخل شدن عیب در کلام. (از اقرب الموارد) ، شعله ور نگردیدن با یک ضربه چخماق. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). ان لها لهجنه. (از اقرب الموارد). هجنه. هجونه. هجان. (معجم متن اللغه)