- هجوری
- ناهار
معنی هجوری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دور افتادگی جدایی دوری: (مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی) (حافظ. 352)، متروک ماندن
جدایی، دوری
جدایی، دوری، برای مثال مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد / کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی (حافظ - ۹۸۴)
مرتفع و بلند
بلند و رسا مثلاً صدای جهوری
منسوب به هجاور
فراروی
توافق و هماهنگی
مربوط به هجرت پیغمبر اسلام مثلاً تقویم هجری
هجوی در فارسی جر شفتی نکوهشی
هجری در فارسی فرا رفت منسوب به هجرت. یاتاریخ هجری. تاریخ مسلمانان که مبداش سال هجرت پیمغبراسلام ازمکه بمدینه است. یاهجری شمسی. تاریخ هجری بحساب سالهای شمسی. یا هجری قمری تاریخ هجری بحساب سالهای قمری
دارای محتوای هجو
جمع مهجور، دور افتادگان رها شده ها جمع مهجور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)