جدول جو
جدول جو

معنی هجرسی - جستجوی لغت در جدول جو

هجرسی
(هَِ رِ سی ی)
محمد بن خلیل، مکنی به ابوالفتوح از فقهای شافعی جامع الازهربود و در سال 1328 ه. ق درگذشت. او راست: 1- الجوهر النفیس علی صلوات بن ادریس. 2- القصر المشید فی التوحید و فی طریقه سیدی ابراهیم رشید، درباره احوال مریدان طریقۀ احمدیۀ ادریسیه. 3- الیسری للمحتاج للاسراء و المعراج. (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 332)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هجری
تصویر هجری
مربوط به هجرت پیغمبر اسلام مثلاً تقویم هجری
فرهنگ فارسی عمید
(هََ پِ رِ)
به لغت اوستائی، نام گیاهی است که سوزانیدن آن ممنوع بوده است. نوع این درخت امروز به درستی معلوم نیست. اما نظر به این که در آئین مزدیسنا چوب تر و بدبو را نباید در آتش گذاشت باید که هپرسی از نوع درختانی باشد که چوبشان هنگام سوختن بدبوست. (از یشتها ج 2 ص 131)
لغت نامه دهخدا
(هَُ جَ سی ی)
اسبی است مر بنی تغلب را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ ری ی)
منسوب به هجرت نبوی. تاریخ هجری که از سال 622 میلادی آغاز میشود. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به ’تاریخ هجری’ شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
یزدی. محمد شریف. شاعر یزدی. اصلاً تهرانی بوده و چون در یزد نشو و نما یافته به هجری یزدی مشهور شده و مدتی از طرف شاه تهماسب صفوی (930- 984 هجری قمری) به فرمانداری یزد منسوب شده و یکبار دراثر حسن خدمت به وزارت رسیده است. معروف است که در دوران وزارت دو برادر به نام ’سلامی’ و ’کلامی’ اشعار ناپخته ای برای او برده و انتظار صله داشته اند. هجری از سماجت آن ها به تنگ می آید و این بیت را میسراید:
دو چیز است بدتر ز تیغ حرامی،
سلام ’کلامی’، کلام ’سلامی’.
وفات هجری در سال 980 هجری قمری اتفاق افتاده است. (ریحانهالادب ج 4 از تاریخ یزد ص 349)
لغت نامه دهخدا
(هََ جَ ری ی)
منسوب به هجر که از بلاد اقصی یمن باشد. (سمعانی). منسوب به هجر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَِ رِ)
کپی. (منتهی الارب). قرد. (اقرب الموارد) ، روباه بچه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مردم ناکس. (منتهی الارب). لئیم. (اقرب الموارد) ، خرس، هر جانور خرد که به شب گشت کند فرود روباه و برتر از کلاکموش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
- امثال:
ادنی من هجرس، ای الدب اوالقرد. (منتهی الارب) : اجبن من هجرس، ترسوتر از بچه روباه یا میمون زیرا این جانوران از ترس نمیخوابند مگر اینکه سنگی در دست دارند از بیم آنکه گرگ آنها رابخورد. (اقرب الموارد).
، سختی ایام. (منتهی الارب) ، ریزه ترین باران سرما مثل پشک. ج، هجارس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
هجری در فارسی فرا رفت منسوب به هجرت. یاتاریخ هجری. تاریخ مسلمانان که مبداش سال هجرت پیمغبراسلام ازمکه بمدینه است. یاهجری شمسی. تاریخ هجری بحساب سالهای شمسی. یا هجری قمری تاریخ هجری بحساب سالهای قمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجرس
تصویر هجرس
روباه، خرس، میمون دم دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجری
تصویر هجری
((ه))
منسوب به تاریخ هجرت پیامبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هجری
تصویر هجری
فراروی
فرهنگ واژه فارسی سره
پایین تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قلعه ای در ناحیه ی دشت کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی