جدول جو
جدول جو

معنی هجارس - جستجوی لغت در جدول جو

هجارس
(هََ رِ)
جمع واژۀ هجرس. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به هجرس شود، سختی های روزگار. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شدائد ایام. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، ریزه ترین بارانهای سرما مثل پشک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). باران ریز در سرما مانند شبنم. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام محلی است در جنوب خمسه که در نقشۀ مهندس عبدالرزاق خان سرتیپ دیده میشود
لغت نامه دهخدا
(هََرِ)
غوکان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ جْ جا)
شیر بیشه ای که گوش کند آواز را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). اسد مستمع. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
زه کمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وتر. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، گلوبند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). طوق. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (تاج العروس) ، تاج. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (تاج العروس) ، انگشتری که مردم ایران آن را نشانه میکردند. (ناظم الاطباء). انگشتری است که فارسیان آن را نشانه کرده بودند. (آنندراج) (منتهی الارب). خاتمی که ایرانیان آن را هدف و نشانه قرار می دادند. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). شاعری گوید:
ما ان علمنا ملکا
اکثر منه قره وقارا
و فارسا یستلب الهجارا. (از تاج العروس) ، ریسمانی که در خردگاه پای شتر بسته بر تهیگاه و یا به تنگ متصل به تهیگاه آن بندند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از معجم متن اللغه). رسن که خردۀ پای اشتر با زانو بندند. (مهذب الاسماء). ریسمانی که بر یک دست و یک پای شتر بندند. (از تاج العروس) (از معجم متن اللغه). گویند: ’شد بعیره بالهجار’. (از اقرب الموارد) ، ریسمان پالان شتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هَِ رِ)
کپی. (منتهی الارب). قرد. (اقرب الموارد) ، روباه بچه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مردم ناکس. (منتهی الارب). لئیم. (اقرب الموارد) ، خرس، هر جانور خرد که به شب گشت کند فرود روباه و برتر از کلاکموش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
- امثال:
ادنی من هجرس، ای الدب اوالقرد. (منتهی الارب) : اجبن من هجرس، ترسوتر از بچه روباه یا میمون زیرا این جانوران از ترس نمیخوابند مگر اینکه سنگی در دست دارند از بیم آنکه گرگ آنها رابخورد. (اقرب الموارد).
، سختی ایام. (منتهی الارب) ، ریزه ترین باران سرما مثل پشک. ج، هجارس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هجرس
تصویر هجرس
روباه، خرس، میمون دم دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجار
تصویر هجار
زه کمان، گلو بند، افسر
فرهنگ لغت هوشیار