جدول جو
جدول جو

معنی هجائی - جستجوی لغت در جدول جو

هجائی
(هَِ ئی ی)
منسوب به هجاء (هجا). رجوع به این کلمه شود. ابجدی. الفبایی.
- حروف هجائی. رجوع به ’حروف هجا’ ذیل کلمه هجا شود.
، تعریض آمیز. هجوآمیز
لغت نامه دهخدا
هجائی
هجایی در فارسی آواجی آواتی
تصویری از هجائی
تصویر هجائی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ ئی یَ)
مؤنث هجائی، منسوب به هجاء. رجوع به این کلمه شود.
- حروف هجائیه. رجوع به ’حروف هجا’ ذیل کلمه هجا شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
ناگهانی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ ءِ)
جمع واژۀ هجان: ابل هجائن، شتران سپید گرامی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شتران سپیدموی نجیب. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). هجان. ابن احمر گوید:
کان علی الجمال أوان خفت
هجائن من نعاج أوارعینا.
(از تاج العروس).
، جمع واژۀ هجینه. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به هجینه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ ئی ی)
جمع واژۀ هبی ّ. (لسان العرب). رجوع به هبی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هرجایی. رجوع به هرجایی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
رجوع به هوایی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ ئی ی)
منسوب به هناء یا از بنی هناء از قبیلۀ طی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
ابوالحسن علی بن حسن، معروف به دوسی. از مردم مصر و از علمای نحو و لغت و پیرو مذهب کوفیان است. او راست: کتاب مجردالغریب که بمانند کتاب العین و به ترتیب ابتثی تدوین کرده است، دیگر المنضد، دیگر کتاب الفرید در علم لغت. (از فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
رجوع به همایی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جائی
تصویر جائی
پوشنده، پنهان کننده، مبال
فرهنگ لغت هوشیار