جدول جو
جدول جو

معنی هتی - جستجوی لغت در جدول جو

هتی
(هََتْیْ)
وقتی از شب. (منتهی الارب). وقت و هنگام، بخصوص هنگام از شب. (ناظم الاطباء) : مضی هتی من اللیل، یعنی هزیع، ثلث یا ربع آن. (معجم متن اللغه). ج، اهتاء. (معجم متن اللغه). هت ء (ه / ه ت ء)
لغت نامه دهخدا
هتی
(هَِ)
الهتی، شهر یا آبی است. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
هتی
(هََ تی ی)
وقت. هنگام. (اقرب الموارد) (تاج العروس) (منتهی الارب). هزیع. بیشتر در شب و گاهی در مورد روز هم استعمال شود. (معجم متن اللغه). قسمتی از زمان. هت ء. هت ء. هتی ٔ. هتاء. هیتاء. هیتاء. هتاءه. هتاء. هتاء
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هستی
تصویر هستی
(دخترانه)
وجود، وجود، زندگی، زندگانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از متی
تصویر متی
(پسرانه)
نام پدر یونس (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هدی
تصویر هدی
(دخترانه)
هدایت کردن، هدایت، راهنمایی، راه درست و مسیر درست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هشتی
تصویر هشتی
راهرو سقف دار هشت ضلعی که در جلو در ورودی خانه ساخته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متی
تصویر متی
از مقوله های منطق ارسطو که نسبت شیء به زمان را نشان می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هتک
تصویر هتک
پرده دریدن، پاره کردن پرده، کشیدن و کندن پرده از جای خودش، مفتضح ساختن، رسوا کردن کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستی
تصویر هستی
مقابل نیستی، وجود، زندگی، کنایه از دارایی، سرمایه، کنایه از جهان، کنایه از خودبینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از های
تصویر های
آی، ای، هی، برای مخاطب قرار دادن به کار می رود، وای، آه، برای اظهار تاسف گفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتی
تصویر فتی
جوانمرد و سخی، کریم، هر یک از پیروان آیین فتوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجی
تصویر هجی
تقطیع لفظ و بیان کردن حروف آن با حرکات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدی
تصویر هدی
گوسفند قربانی که به مکه بفرستند، شتر یا گوسفندی که حجاج در مکه قربانی کنند، قربانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هتل
تصویر هتل
مکانی که در مقابل دریافت هزینه، به اشخاص جای خواب و خدمات دیگر از قبیل غذا و امثال آن ها ارائه می شود، مهمان خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حتی
تصویر حتی
تاآنجاکه، به میزانی که
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتی
تصویر آتی
آینده، زمان بعد از حال، در دستور زبان علوم ادبی فعلی که بر زمان پس از حال دلالت دارد، آنکه از جایی بیاید، آنچه بعد بیاید
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
به صدا درآمدن چیزی. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، شنیده شدن صدا از زمین. (معجم متن اللغه) ، بانگ کردن شتربچه. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(هَُ تَ)
نام مردی است. (منتهی الارب) (معجم متن اللغه).
- بنوهتیم، قبیله ای است از عرب که منازلشان اطراف مصر باشد. (از تاج العروس). قبیله ای از اعراب بادیه نشین است که در حجاز و نجد و مصر پراکنده میباشند. و گروهی از ایشان در بهار به سواحل بحر احمر کوچ می کنند و به صید ماهی میپردازند و امتعۀ خود را به حجاج میفروشند. (از الاعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
الهتیل، موضعی است. (معجم البلدان ج 20 ص 392) (معجم متن اللغه) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
صوت. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). صدا. آواز. بانگ
لغت نامه دهخدا
(هََ)
وقت. هنگام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس). بیشتر در مورد شب و گاهی نیز در روز به کار رود. (معجم متن اللغه). برخه ای از زمان. هت ء. هت ء. هتی ّ. هتاء. هیتاء. هیتاء. هتاءه. هتاءه. هتاء
لغت نامه دهخدا
تصویری از آتی
تصویر آتی
آینده آینده آینده آنکه پس ازین آید
فرهنگ لغت هوشیار
از پارسی هاتا ایچ فاید خداوند است و میر و میرزاه - ز عهد و عصر آدم فاید اکنون (قطران) تا تا آنکه: (حتی باو گفتم که نزد شما بیاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهی
تصویر تهی
خالی، مقابل پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستی
تصویر ستی
پولاد، آهنی سخت
فرهنگ لغت هوشیار
صورتهایی باشد که به جهت بازی کردن و مشغول نمودن اطفال از خمیرسازند و پزند عروسک، کلمه ای که مرغان را بدان طلبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتی
تصویر شتی
باران زمستانی، جمع شتیت، پراکندگان ازهمدوران جمع شیت پراکنده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتک
تصویر هتک
ناسزا، دشنام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هتا
تصویر هتا
حتا، حتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حتی
تصویر حتی
هتا، تا جایی که
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هستی
تصویر هستی
موجودیت، وجود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هتل
تصویر هتل
مهمانسرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آتی
تصویر آتی
آینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهی
تصویر تهی
خالی
فرهنگ واژه فارسی سره