جدول جو
جدول جو

معنی هتکلی - جستجوی لغت در جدول جو

هتکلی
الکی، سرسری، کار بی هدف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ کَلْلی)
متوقف در پس لشکر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکلی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ / هَِ کَ)
منسوب به هیکل، حمایلی.
- قرآن هیکلی، قرآنی خرد که توان آن را حمایل کرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَ مُ)
به آخر صفوف بایستادن در حرب. (تاج المصادر بیهقی). در صف پسین جنگ ایستادن و گویند این مقلوب تکیل است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تکیل شود
لغت نامه دهخدا
(هََ لا)
نام گیاهی است. (ناظم الاطباء). گیاهی است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
نام کودک هوشیار وزبروزرنگی است که قهرمان یکی از افسانه های کودکانه است ودرآن افسانه باهوشیاری خودنقشه دشمن راحدس می زند وعقیم می سازد
فرهنگ لغت هوشیار
((هَ تُ))
نام کودک هوشیار و زبر و زرنگی است که قهرمان یکی از افسانه های کودکانه است و در آن افسانه با هوشیاری خود نقشه دشمن را حدس می زند و عقیم می سازد
فرهنگ فارسی معین
از توابع شیرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
دندانه
فرهنگ گویش مازندرانی
چاق و پرگوشت
فرهنگ گویش مازندرانی