جدول جو
جدول جو

معنی هاکین - جستجوی لغت در جدول جو

هاکین
هاکن، نام چند تن از سلاطین نروژ است و معروفترین آنها عبارتند از:
هاکین اول 936 میلادی
958 میلادی
هاکین ششم 1247 میلادی
1263 میلادی
هاکین هفتم 1350 میلادی
1363 میلادی
هاکین اول در ترویج و نشر دین مسیح فعالیت شدیدی نمود تا آنجا که جان را در سر این سودا گذارد، هاکین ششم، جزائر ایسلند، گروئنلند و شتلاند را ضبط نمود و برخی از قوانین را وضع کرد، هاکین هفتم سوئد را هم بر کشور خویش ملحق ساخت، ولی جذب قلوب سوئدیان برایش میسر نشد و در نتیجه وی را خلع کردند، بعدها زوجه اش مارگریت که دختر پادشاه دانمارک بود از سوئد و نروژ مملکت واحدی تشکیل داد، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هامین
تصویر هامین
(پسرانه)
تابستان
فرهنگ نامهای ایرانی
بازی گوی و چوگان که مانند فوتبال بین دو دستۀ ۱۱ نفری در یک زمین مستطیل شکل با دو دروازه صورت می گیرد و هر یک از دو دسته سعی می کنند گوی را وارد دروازۀ حریف بکنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاکین
تصویر خاکین
تهیه شده از خاک، خاکی، به رنگ خاک
فرهنگ فارسی عمید
قریه ای بجنوب اناردرّه از اعمال فراء
لغت نامه دهخدا
اسم ستون طرف راست که سلیمان در رواق هیکل برپا کرد، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
از دهات دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان است، در 22 هزارگزی مشرق رزن و 3 هزارگزی عین آباد، در دامنۀ سردسیری واقع است و 165 تن سکنه دارد، آبش از قنات تأمین میشود، محصولاتش غلات، حبوبات و لبنیات و شغل اهالیش زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ)
زمین خشکسال و قحطرسیده اگرچه در آن آب باشد. (منتهی الارب). هلکون. (از اقرب الموارد). رجوع به هلکون شود
لغت نامه دهخدا
وزنی برابر بیست وپنج استار، (فرهنگ نظام)، رجوع به استار شود، ابن سینا در قانون نقل نموده که هامین پنج استار است و بیست درهم و چهار اوبولو، (از فرهنگ نظام)، وزنی معادل بیست وپنج استار و چهار اوبولو، (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 15000 گزی جنوب باخترضیأآباد و 4000 گزی راه شوسۀ همدان، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 1006 تن است آب آن ازقنات تأمین میشود، محصول آن غلات، گردو و کشمش، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
خاکی، خاک آلود:
این لب خاکین ما را در سفالین باده ده،
خاقانی،
خونین دلی بصبر سر اندوده وز سرشگ
خاکین رخی چو کاه گل اندود می بریم،
خاقانی،
و این نواحی در میان شکسته ها و نشیب افزارهای خاکین و سنگین ... (فارسنامۀ ابن بلخی ص 143)
لغت نامه دهخدا
دهی است از رستاق طبرش اصبهانی و همدانی، (از تاریخ قم ص 118)
لغت نامه دهخدا
وزنی است برابربیست وپنج استار. توضیح ابن سینا درقانون هامین را معادل پنج استار وبیست درهم اوبو (ابولو) وچهارآورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاکی
تصویر هاکی
بازی گوی و چوگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکین
تصویر خاکین
خاک آلود، خاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامین
تصویر هامین
وزنی است برابر بیست و پنج استار
فرهنگ فارسی معین
بازی تیمی شبیه فوتبال که در آن توپ به وسیله چوب مخصوصی زده می شود و آن بر دو نوع است. روی یخ و روی چمن
فرهنگ فارسی معین
دامنه ای در منطقه ی دلیر کوهستان غرب چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
کنند، انجام دهند
فرهنگ گویش مازندرانی
پهن کردن، گستردن فرش
فرهنگ گویش مازندرانی
پیدا کردن، یافتن، افتادن، بیمار شدن، به شدت خسته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
با عجله چیزی را چیدن یا جمع کردن و برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بکن، انجام بده
فرهنگ گویش مازندرانی