معنی هاپئسن - جستجوی لغت در جدول جو
هاپئسن
پاییدن، مراقب بودن
ادامه...
پاییدن، مراقب بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاپوسن
(سَ)
راهب کبوشی. کبوشین. کشیشی، از فرقۀ ’سن فرانسوا’
ادامه...
راهب کبوشی. کبوشین. کشیشی، از فرقۀ ’سن فرانسوا’
لغت نامه دهخدا
هاپئن
پاییدن
ادامه...
پاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
هاپیتن
غربال کردن آرد
ادامه...
غربال کردن آرد
فرهنگ گویش مازندرانی
هاپرین
گیر کردن غذا در گلو
ادامه...
گیر کردن غذا در گلو
فرهنگ گویش مازندرانی
هپائن
پاییدن، متلاشی شدن
ادامه...
پاییدن، متلاشی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
هاپرس
بپرس، سؤال کن
ادامه...
بپرس، سؤال کن
فرهنگ گویش مازندرانی
هاپتن
دویدن، تاخت کردن
ادامه...
دویدن، تاخت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پئسن
پاییدن
ادامه...
پاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی