هوادار، ذوالهواء، (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)، حرف الف از حروف الفبا را گویند به جهت وسعت داشتن مخرج آن برای هوا در هنگام تلفظ، (المنجد) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
هوادار، ذوالهواء، (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)، حرف الف از حروف الفبا را گویند به جهت وسعت داشتن مخرج آن برای هوا در هنگام تلفظ، (المنجد) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
ملخ، جراد، (تاج العروس) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : اذا اجدب الناس اتی الهاوی و العاوی، العاوی: الذئب وقال ابن الاعرابی انما هوالغاوی بالعین معجمه، هوالجراد و هو الغوغاء، و الهاوی: الذئب، لان الذئاب تهوی الی خصب، و قالوا: اذا اخصب الزمان جاء الغاوی و الهاوی، و قالوا: اذا جأت السنه جاء معها اعوانها یعنی الجراد و الذئآب، (تاج العروس)، گرگ، ذئب، (تاج العروس) (معجم متن اللغه)، مگس، ذباب، (ناظم الاطباء)
ملخ، جراد، (تاج العروس) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : اذا اجدب الناس اتی الهاوی و العاوی، العاوی: الذئب وقال ابن الاعرابی انما هوالغاوی بالعین معجمه، هوالجراد و هو الغوغاء، و الهاوی: الذئب، لان الذئاب تهوی الی خصب، و قالوا: اذا اخصب الزمان جاء الغاوی و الهاوی، و قالوا: اذا جأت السنه جاء معها اعوانها یعنی الجراد و الذئآب، (تاج العروس)، گرگ، ذئب، (تاج العروس) (معجم متن اللغه)، مگس، ذباب، (ناظم الاطباء)
راوی (Narrator) فیلم به شخص یا صدایی اشاره دارد که در فیلم ها و مستند ها برای تعریف داستان و رویدادهای اتفاقی که در صحنه ها اتفاق می افتد، استفاده می شود. او یک نقش حیاتی دارد که اطلاعات مهم، توضیحات، و در برخی موارد، نظرات و تحلیل های خود را به تصویر برده و به تماشاگران منتقل می کند. نقش ویژه هایی که راوی فیلم می تواند ایفا کند: 1. توضیحات دیداری : راوی می تواند به تماشاگران توضیح دهد که اتفاقاتی چگونه رخ داده است، مثلاً مکان یا زمان صحنه ای خاص. 2. توضیحات داخلی شخصیت : او می تواند از دیدگاه شخصیت ها برخی اطلاعات ارائه دهد، مثلاً احساسات، افکار، و تصمیمات آنها را بیان کند. 3. پیش بینی رخدادها : راوی ممکن است به تماشاگران نشان دهد که چه چیزی در آینده قرار است بیافتد یا برای اینکه جلویی مانده ایم. 4. تحلیل و نظرات : او ممکن است به تحلیل ها، تفسیرها، یا حتی نظرات شخصی خود بپردازد که برای درک عمیق تر داستان یا تأثیرگذاری بهتر در تماشاگران مفید است. 5. جلوه های ویژه : در برخی موارد، راوی می تواند جلوه های ویژه ای از جمله خاطرات، سکانس های خاص، یا حتی تصاویر نشان دهد که ممکن است از طریق دیگر شخصیت ها نمایش داده نشوند. نمونه های معروف از راوی فیلم: - مستندات : در مستند ها، راوی معمولاً نقش گوینده و توضیح دهنده داستان را بازی می کند، و تمام اطلاعات و تحلیل ها را برای تماشاگران ارائه می دهد. - فیلم های داستانی : در فیلم هایی که دارای روایت داخلی هستند، راوی ممکن است اطلاعات اضافی ارائه دهد که توسط شخصیت ها نمایش داده نمی شود، یا احساسات و تفسیرهای خود را از رویدادها بیان کند. - مستندات طبیعت : در فیلم های مستند طبیعت، راوی می تواند جزئیاتی را در مورد حیات وحش، مناظر طبیعی، و رفتارهای حیوانات بیان کند که توسط دوربین ثبت شده اند. نتیجه گیری: راوی فیلم نقشی اساسی در ارتقای تجربه ی تماشاگران از فیلم ایفا می کند، او با نحوه ی روایت، توضیح، و تفسیر خود می تواند تأثیر زیادی بر تجربه ی تماشاگران داشته باشد و به داستان عمق و توجه بیشتری بدهد. صدایی که در فیلم های مستند یا داستانی روی فیلم شنیده می شود و چیزی را روایت می کند. در فیلم های مستند، راوی معمولا فرد بی طرف و مطلعی است که اطلاعات تکمیلی را به تصویر می افزاید. در فیلم های داستانی او خودش معمولا درگیر قصه و ماجرای فیلم است.
راوی (Narrator) فیلم به شخص یا صدایی اشاره دارد که در فیلم ها و مستند ها برای تعریف داستان و رویدادهای اتفاقی که در صحنه ها اتفاق می افتد، استفاده می شود. او یک نقش حیاتی دارد که اطلاعات مهم، توضیحات، و در برخی موارد، نظرات و تحلیل های خود را به تصویر برده و به تماشاگران منتقل می کند. نقش ویژه هایی که راوی فیلم می تواند ایفا کند: 1. توضیحات دیداری : راوی می تواند به تماشاگران توضیح دهد که اتفاقاتی چگونه رخ داده است، مثلاً مکان یا زمان صحنه ای خاص. 2. توضیحات داخلی شخصیت : او می تواند از دیدگاه شخصیت ها برخی اطلاعات ارائه دهد، مثلاً احساسات، افکار، و تصمیمات آنها را بیان کند. 3. پیش بینی رخدادها : راوی ممکن است به تماشاگران نشان دهد که چه چیزی در آینده قرار است بیافتد یا برای اینکه جلویی مانده ایم. 4. تحلیل و نظرات : او ممکن است به تحلیل ها، تفسیرها، یا حتی نظرات شخصی خود بپردازد که برای درک عمیق تر داستان یا تأثیرگذاری بهتر در تماشاگران مفید است. 5. جلوه های ویژه : در برخی موارد، راوی می تواند جلوه های ویژه ای از جمله خاطرات، سکانس های خاص، یا حتی تصاویر نشان دهد که ممکن است از طریق دیگر شخصیت ها نمایش داده نشوند. نمونه های معروف از راوی فیلم: - مستندات : در مستند ها، راوی معمولاً نقش گوینده و توضیح دهنده داستان را بازی می کند، و تمام اطلاعات و تحلیل ها را برای تماشاگران ارائه می دهد. - فیلم های داستانی : در فیلم هایی که دارای روایت داخلی هستند، راوی ممکن است اطلاعات اضافی ارائه دهد که توسط شخصیت ها نمایش داده نمی شود، یا احساسات و تفسیرهای خود را از رویدادها بیان کند. - مستندات طبیعت : در فیلم های مستند طبیعت، راوی می تواند جزئیاتی را در مورد حیات وحش، مناظر طبیعی، و رفتارهای حیوانات بیان کند که توسط دوربین ثبت شده اند. نتیجه گیری: راوی فیلم نقشی اساسی در ارتقای تجربه ی تماشاگران از فیلم ایفا می کند، او با نحوه ی روایت، توضیح، و تفسیر خود می تواند تأثیر زیادی بر تجربه ی تماشاگران داشته باشد و به داستان عمق و توجه بیشتری بدهد. صدایی که در فیلم های مستند یا داستانی روی فیلم شنیده می شود و چیزی را روایت می کند. در فیلم های مستند، راوی معمولا فرد بی طرف و مطلعی است که اطلاعات تکمیلی را به تصویر می افزاید. در فیلم های داستانی او خودش معمولا درگیر قصه و ماجرای فیلم است.
جمع واژۀ مهوی ̍ و مهواه. (اقرب الموارد). مغاکهایی که میان دو کوه باشد. پستیهای زمین میان دو کوه: بقایای امم در مهاوی قصور و نقصان قرار گرفته. (تاریخ بیهق ص 4). کوکب کتابت از مهاوی هبوط به اوج ثریا رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 367). چون اصرار او بر جهل و غوایت و تهافت او در مهاوی ضلالت بدید ساز محاربت ترتیب داد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 197)
جَمعِ واژۀ مَهْوی ̍ و مَهْواه. (اقرب الموارد). مغاکهایی که میان دو کوه باشد. پستیهای زمین میان دو کوه: بقایای امم در مهاوی قصور و نقصان قرار گرفته. (تاریخ بیهق ص 4). کوکب کتابت از مهاوی هبوط به اوج ثریا رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 367). چون اصرار او بر جهل و غوایت و تهافت او در مهاوی ضلالت بدید ساز محاربت ترتیب داد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 197)
نام مقامی است از دوازده مقام موسیقی و وقت سراییدن آن از صبح تا طلوع است و به هندی آن را للت گویند. (از غیاث اللغات). نام نوایی از موسیقی. (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ جهانگیری). آوازی است که در آخر افشاری نواخته می شود، نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است. سوز و گداز و ناله و ندبه ندارد، بلکه به پیر تجربه دیده شبیه است که می خواهد آب خنکی بر دل داغدیدۀ مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست، پس برای اینکه آسوده زیست کنیم، باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامۀ حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توأم است سهل و آسان باشد. (فرهنگ فارسی معین). نام آوازی که آن را در حصن رهاو که از حصون قدیمۀ روم بوده صاحب صوتی وضع کرده منسوب به رهاو بوده از این روی رهاوی خواندند و به راهوی که مقلوب آن است نیز معروف شده. (از آنندراج) (از انجمن آرا). نام یکی از دو فرع مقامۀ زیرافکند باشد. (یادداشت مؤلف) : کبک غزلخوان مگر پرده رهاوی گرفت. ورنه چرا چاک زد لالۀ صوفی شعار. شمس طبسی. لاجرم از سهم آن بربط ناهید را بند رهاوی برفت رفت بریشم ز تاب. خاقانی. رجوع به راهوی شود
نام مقامی است از دوازده مقام موسیقی و وقت سراییدن آن از صبح تا طلوع است و به هندی آن را للت گویند. (از غیاث اللغات). نام نوایی از موسیقی. (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ جهانگیری). آوازی است که در آخر افشاری نواخته می شود، نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است. سوز و گداز و ناله و ندبه ندارد، بلکه به پیر تجربه دیده شبیه است که می خواهد آب خنکی بر دل داغدیدۀ مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست، پس برای اینکه آسوده زیست کنیم، باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامۀ حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توأم است سهل و آسان باشد. (فرهنگ فارسی معین). نام آوازی که آن را در حصن رهاو که از حصون قدیمۀ روم بوده صاحب صوتی وضع کرده منسوب به رهاو بوده از این روی رهاوی خواندند و به راهوی که مقلوب آن است نیز معروف شده. (از آنندراج) (از انجمن آرا). نام یکی از دو فرع مقامۀ زیرافکند باشد. (یادداشت مؤلف) : کبک غزلخوان مگر پرده رهاوی گرفت. ورنه چرا چاک زد لالۀ صوفی شعار. شمس طبسی. لاجرم از سهم آن بربط ناهید را بند رهاوی برفت رفت بریشم ز تاب. خاقانی. رجوع به راهوی شود
منسوب به شهر رهاء. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان) (ناظم الاطباء). رجوع به رهاء شود، منسوب به قبیلۀ رهاء. (ناظم الاطباء) (از انساب سمعانی). رجوع به رهاء شود
منسوب به شهر رهاء. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان) (ناظم الاطباء). رجوع به رهاء شود، منسوب به قبیلۀ رهاء. (ناظم الاطباء) (از انساب سمعانی). رجوع به رهاء شود
جمیل صدقی زهاوی بن ملامحمد فیض. شاعر معروف به غداد که اشعاری هم به فارسی دارد و در جشن هزارسالۀ فردوسی در سنۀ 1313 هجری شمسی در اوائل مهرماه سال مذکور به تهران آمده بود. درروز یکشنبه بیست و نهم ذی القعده سنۀ هزار و سیصد و پنجاه و چهار قمری مطابق سوم اسفند 1314 شمسی در بغداد وفات یافت. وی کردی الاصل بوده است و سن او در وقت وفات تقریباً هفتاد و سه سال می شده است. و رجوع به مجلۀ یادگار شمارۀ 9 از سال سوم بقلم آقای عباس اقبال شود. (از وفیات معاصرین بقلم علامۀ قزوینی مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ 1 و 2). در معجم المطبوعات آرد:... او راست: 1- الکلم المنظوم. 2- الجاذبیه و تعلیلها. 3- الخیل و سباقها. 4- الفخر الصادق. 5- کتاب الکائنات - انتهی. رجوع به معجم المطبوعات شود
جمیل صدقی زهاوی بن ملامحمد فیض. شاعر معروف به غداد که اشعاری هم به فارسی دارد و در جشن هزارسالۀ فردوسی در سنۀ 1313 هجری شمسی در اوائل مهرماه سال مذکور به تهران آمده بود. درروز یکشنبه بیست و نهم ذی القعده سنۀ هزار و سیصد و پنجاه و چهار قمری مطابق سوم اسفند 1314 شمسی در بغداد وفات یافت. وی کردی الاصل بوده است و سن او در وقت وفات تقریباً هفتاد و سه سال می شده است. و رجوع به مجلۀ یادگار شمارۀ 9 از سال سوم بقلم آقای عباس اقبال شود. (از وفیات معاصرین بقلم علامۀ قزوینی مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ 1 و 2). در معجم المطبوعات آرد:... او راست: 1- الکلم المنظوم. 2- الجاذبیه و تعلیلها. 3- الخیل و سباقها. 4- الفخر الصادق. 5- کتاب الکائنات - انتهی. رجوع به معجم المطبوعات شود
هوا. جو. (اقرب الموارد). میان آسمان و زمین. (منتهی الارب) ، الهواء بین الشیئین. (معجم متن اللغه) ، مغاکی. (منتهی الارب). کل مهواه لایدرک قعرها، و کل فارغ. (معجم متن اللغه) ، کنایه از دوزخ و جهنم، از نامهای آتش. (صحاح بنقل تاج العروس)
هوا. جو. (اقرب الموارد). میان آسمان و زمین. (منتهی الارب) ، الهواء بین الشیئین. (معجم متن اللغه) ، مغاکی. (منتهی الارب). کل مهواه لایدرک قعرها، و کل فارغ. (معجم متن اللغه) ، کنایه از دوزخ و جهنم، از نامهای آتش. (صحاح بنقل تاج العروس)
الهاویه، دوزخ و جهنم: فامه هاویه، (قرآن 90/101) ای، مستقره النار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). از نامهای جهنم. من اسماء جهنم، معرفه ممنوعه من الصرف و تدخلها ال للمح الصفه فیقال ’الهاویه’. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). نقله ابن سیده اسم من اسماء جهنم... و هی معرفه بغیر الف و لام. قال ابن بری: لوکانت هاویه اسماً علماً للنار، لم ینصرف فی الاّیه و قوله تعالی: فامه هاویه، (قرآن 90/101) ای، مسکنه جهنم. (تاج العروس). هاویه، بلالام، معرفه. (جوهری از تاج العروس) ، نام طبقۀ هفتم از طبقات دوزخ. (ناظم الاطباء). نام دوزخ هفتم و آن آخرین اسفل طبقه است از هفت طبقۀ دوزخ. (آنندراج)
الهاویه، دوزخ و جهنم: فامه هاویه، (قرآن 90/101) ای، مستقره النار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). از نامهای جهنم. من اسماء جهنم، معرفه ممنوعه من الصرف و تدخلها اَل للمح الصفه فیقال ’الهاویه’. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). نقله ابن سیده اسم من اسماء جهنم... و هی معرفه بغیر الف و لام. قال ابن بری: لوکانت هاویه اسماً علماً للنار، لم ینصرف فی الاَّیه و قوله تعالی: فامه هاویه، (قرآن 90/101) ای، مسکنه جهنم. (تاج العروس). هاویه، بلالام، معرفه. (جوهری از تاج العروس) ، نام طبقۀ هفتم از طبقات دوزخ. (ناظم الاطباء). نام دوزخ هفتم و آن آخرین اسفل طبقه است از هفت طبقۀ دوزخ. (آنندراج)
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد