جدول جو
جدول جو

معنی هاوائی - جستجوی لغت در جدول جو

هاوائی
یا ساندویچ، ایالت پنجاهم ازایالات متحدۀ امریکا که به صورت مجمع الجزایری در اقیانوس آرام در جنوب مدار رأس السرطان بین 55، 18 و25، 28 عرض شمالی و 48، 154 و 25، 178 طول غربی قرار دارد، مجمع الجزایر هاوائی که جزایر ساندویچ نیز نامیده میشود از هشت جزیره تشکیل می یابد که بزرگترین آنها هاوائی با وسعت 4030 میل مربع است که اغلب جزیره بزرگ نامیده میشود، هفت جزیره دیگر عبارتند از: مائوئی که وسعتش 728 میل مربع، اوآهو 604 میل مربع، کائوائی 555 میل مربع، مولوکائی 265 میل مربع، لانائی 141 میل مربع، نی ئی هائو 72 میل مربع و کاهولاو بوسعت 45 میل مربع این جزایر بین قارۀ امریکا و آسیا واقع شده، و فاصله آنها تا سواحل این دو قاره نسبهً زیاد است چنانکه از اونالاسکا که در شمال هاوائی واقع است 2106 میل و از جزیره تاهیتی که در جنوب آن قرار گرفته 2390 میل و از سانفرانسیسکو که در مشرق آن است 2100 میل و از هونگ کونگ که حد غربی آن بشمار میرود 4961 میل فاصله دارد، با این ترتیب مردم هاوائی از داشتن همسایگان نزدیک محرومند، جزایر هاوائی بر طبق نظریۀ زمین شناسان در نتیجۀ آتش فشانی کوههای آتش فشان در این قسمت از اقیانوس کبیر پدید آمده است، هم اکنون نیز درهاوائی که جنوبی ترین جزیره این مجمع الجزایر است دوکوه آتش فشان به نام کیلاویا و مائونالوآ وجود داردکه گاهگاه توده های بزرگ گدازه های زیرزمینی از دهانۀ آنها بیرون میریزد و بر وسعت هاوائی می افزاید، با اینکه جزایر هاوائی در جنوب مدار رأس السرطان و در منطقۀ حاره قرار دارند، ولی نمیتوان آنها را جزو جزایر گرمسیر بشمار آورد زیرا آب و هوا، درختان، بوته هاو دیگر گیاهانی که در این جزیره ها می رویند، مربوط به منطقۀ نیم معتدل هستند، این جزایر وضعی بین جنگلهای گرم و بخارآلود نزدیک خط استوا و نواحی خنک تر و معتدل تر شمال، دارد، آب و هوای این سرزمین تقریباً ملایم ترین آب و هوای جهان است زیرا حرارت متوسط در فصول مختلف تنها در حدود پنج و نیم درجه تغییر می کند و بندرت پیش می آید که از سی و شش درجه پایین تر آید و یااز چهل و دو درجه فراتر رود، به دو علت آب و هوای جزایر هاوائی از اغلب سرزمین هائی که در منطقۀ حاره واقعند، خنک تر است، یکی به علت جریان های مداوم و یکنواخت هواست که آنها را بادهای دائمی مینامند، این بادها از مشرق و شمال شرقی به خشکی میوزد و خنکی باطراوتی از دریا بهمراه می آورد، و دیگر بسبب جریان اقیانوس است، این جریان به صورت دایره ای بسیار وسیع از شمال به جنوب روان میشود و آبهای گرداگرد جزیره ها را ازآنچه باید باشد خنک تر میسازد، لیکن با اینکه آب و هوای این جزایر معتدل و ملایم شناخته شده است نباید تصور کرد که هرگز روز تا روز یا مکان تا مکان تغییر نمی پذیرد، بلکه در حقیقت حد اعلای درجۀ بارندگی و حرارتی را دارد که به ندرت میتوان در نقاط دیگر جهان و در چنین وسعت کم سراغ داشت، دو کوه بزرگ هاوائی بیش از 4400 متر از سطح اقیانوس ارتفاع دارند و قلۀ این کوهها که یکی مائونالوآ ودیگری مائوناکه آ نامیده میشود همواره در مدتی از سال پوشیده از برف است، با وجود این در زمین های پست که فاصله آنها از کوهستان بیش از چند کیلومتر نیست، کشتزارهای نیشکر، قهوه و میوه های گرمسیری از قبیل پرتقال، پاپایا، موز، درخت نان و آناناس میتوان یافت، میزان متوسط بارندگی سالانه در کوه وائی آلی آلی واقع در جزیره کائوائی که شمالی ترین جزیره مجمع الجزایر هاوائی است، تقریباً یازده متر و نیم میباشد و گاهی به پانزده متر هم میرسد، کوه مذکور با داشتن چنین بارندگی، پر آب ترین نقاط جهان است معهذا در همان جزیره، در فاصله کمتر از سی و دو کیلومتر، سالانه بیش از نیم متر باران نمی بارد، جزایر هاوائی در سال 1778 توسط ناخدا کوک دریانورد انگلیسی کشف شد، وی این جزایر را به نام ارل ساندویچ که حامی کوک در انگلستان بود جزایر ساندویچ نامید، حکومت هاوائی تا سال 1894 میلادی استبدادی بود لیکن در این سال بعد از قیامهای پی در پی و مبارزات طولانی مردم با حکومت، رژیم استبدادی به جمهوری مستقل تبدیل شد، اما عمر این جمهوری کوتاه بود زیرا چهار سال بعد یعنی در سال 1898 استقلال آن از دست رفت و هاوائی به ایالات متحدۀ امریکا ملحق گشت و از این تاریخ تا 1959م، در تصرف و تحت قیمومت امریکا بود لیکن در بیست وهشتم ژوئیه این سال، پس از تلاشها و کوششهای وسیع ودامنه دار مردم هاوائی، این سرزمین استقلال داخلی یافت و بعنوان پنجاهمین ایالت از ایالات متحده شناخته شدو دو سناتور و یک نماینده به مجلس نمایندگان امریکافرستاد، مرکز این ایالت شهر هونولولو است، جمعیت هاوائی بر طبق آمار سال 1940 میلادی 423330 تن بوده که مخلوطی از ملل اروپا و افریقا و آسیا و تعداد کمی بومیان اصلی هاوائی هستند، در بین مردم هاوائی جمعیت ژاپنی ها 157905 تن میباشد که این تعداد بیشتر از سایر ملتهاست، اقتصاد جزایر هاوائی روزبروز در حال توسعه و پیشرفت است، صنایع آن از پنجاه سال پیش ترقی و تکامل عظیمی یافته، محصولات آن نیشکر، آناناس و قهوه است، محصول نیشکر، هزاران تن از ساکنان این جزایر را به کار واداشته و پایه های دادو ستد هاوائی را با کشورهای دیگر جهان تشکیل داده است، امروز قریب به سی کشتگاه پهناور نیشکر در جزایر هاوائی وجود دارد، اندازۀ متوسط هر یک از این کشتزارها در حدود هفت هزار جریب است، محصول سالیانۀ آنهارویهم بیش از یک میلیون تن شکر است و این مقدار برابر یک چهارم کلیۀ محصول شکری است که در آمریکا تولید میشود، پس از نیشکر مهمترین محصول هاوائی آناناس است، این میوه در سالهای اخیر شاید بیش از هر محصول دیگر جزایر هاوائی شهرت یافته محصول سالیانۀ آن بطورمتوسط در حدود بیست و چهار میلیون صندوق است، این رقم هشتاد درصد کلیۀ آناناسی است که در سراسر جهان مصرف میشود، سومین محصول گیاهی هاوائی که پرورش آن نسبت به نیشکر و آناناس به میزان کمتری است، لیکن در اقتصاد جزایر اهمیت دارد، قهوه میباشد، امروز پرورش قهوه بیشتر در ناحیه کنا واقع در ساحل غربی جزیره بزرگ هاوائی انجام میگیرد وتقریباً تمام محصول قهوه به امریکا صادر میشود، قهوۀ هاوائی بسبب طعم مطبوع و مطلوبی که دارد، در سراسر جهان دارای مشتریان فراوانی است، از نظر فرهنگ نیزهاوائی پیشرفت قابل توجهی دارد، دبستانها و دبیرستانهای فراوان و مؤسسات علمی و تجربی و کتابخانه در آن احداث گردیده، دانشگاه هاوائی در حدود 5000 دانشجودارد، هاوائی که بهشت اقیانوس آرام نامیده میشود بسبب تنوع و خوشی آب و هوا و مناظر زیبا و دلکش طبیعی دیدنی های جالب توجه و خونگرمی و مهمان نوازی مردم، یکی از باصفاترین و زیباترین گردشگاههای جهان بشمار است و هر ساله تعداد کثیری سیاح از نقاط مختلف جهان به این جزایر میروند، (از کتاب هاوائی، تألیف اسکار لویس، ترجمه کیانوش) (از دایرهالمعارف بریتانیکا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

استاد یحیی نحوی، (ابن الندیم) (عیون الانباء ص 104)
لغت نامه دهخدا
رجوع به دارایی شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در 6هزارگزی خاور بندرعباس و سر راه مالرو بندرعباس به میناب، جلگه است و گرمسیر و دارای 70 تن سکنه، آب آن از چاه است و محصول آنجا خرما و سبزیجات، و شغل مردم آن زراعت است و صید ماهی و راه آنجا مالروست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری زرقان و 3هزارگزی شوسۀ شیراز به اصفهان، دامنه و معتدل و مالاریایی است و دارای 150 تن سکنه، آب آن از رود خانه سیوند تأمین میشود، محصول آنجاغلات و حبوبات و چغندر است و شغل مردم آنجا زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
مقابل نادانی، علم، وقوف، فقه، فهم، شعر، بصیرت، هنگ، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، دانشمندی، دانش، (آنندراج)، ملح، (منتهی الارب)، مقابل کانائی، نظار، درک، ادراک، قرابه، (منتهی الارب) :
خرد بهتر از چشم و بینائی است
نه بینائی افزون ز دانائی است،
ابوشکور،
بمردی و دانائی و فرّهی
بزرگی و آیین شاهنشهی،
فردوسی،
چنین داد پاسخ که ای سرفراز
بدانایی از هر کسی بی نیاز،
فردوسی،
بگویم که این گرد بهرام گور
بمردی و دانائی و فر و زور،
فردوسی،
که آمد بنزدیک ما آگهی
ز دانائی شاه و از فرهی،
فردوسی،
بنزد چون تو بی جنسی چه دانائی چه نادانی
بدست چون تو نامردی چه نرم آهن چه روهینا،
سنائی،
زهی تحصیل دانائی که سوی خود شدم نادان
کرا استاد دانا بود چون من کرد نادانش،
خاقانی،
بنادانی خری بردم بر این بام
بدانائی فرود آرم سرانجام،
نظامی،
ضمیرش کاروانسالارغیب است
توانا را ز دانائی چه عیب است،
نظامی،
هر که درو جوهر دانائی است
در همه کاریش توانائی است،
نظامی،
گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن
زانکه من دم درکشیدم تا بدانائی زدم،
سعدی،
فراسه، دانائی بنشان و نظر، نوقه، دانائی و مهارت در هر چیزی، قراب، دانائی ودریافت وی، (منتهی الارب)،
- امثال:
دانائی بینائیست،
دانائی توانائیست،
، عقل، (آنندراج)، خرد، عاقلی، خردمندی
لغت نامه دهخدا
علی بن ابراهیم بن عبدالرحمان شابایی از قریۀ شابا بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
منسوب به طاوان، رجوع به طاوان شود، ابوبکر احمد بن محمد بن عبدالوهاب بن طاوان بزار واسطی طاوانی از مردم واسط، (انساب سمعانی برگ 364 ’الف’)
لغت نامه دهخدا
انتساب است به شاوان که از قرای مرو است. (از سمعانی) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَهَْ)
نسبت است به اهواز. از مردم اهواز. اهل اهواز. (فرهنگ فارسی معین) ، شتر دلیر که بچیزی نترسد و منقبض نگردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قفطی گوید: وی استاد یحیی نحوی مصری اسکندرانی بوده است، (تاریخ الحکماء قفطی ص 354)
لغت نامه دهخدا
منسوب به زازا، نوعی مخصوص از زبان کردی، شامل لهجه های سیورک، بجق، چبخچور، کغی، کر، چرمق و پالو است، (مقدمۀ برهان قاطع بقلم دکتر معین ص 39)
لغت نامه دهخدا
حنظل، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به قاقا شود
لغت نامه دهخدا
مخفف کاویانی، (از برهان)،
- کاوانی درفش، رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
خلاء و در میان چیزی نداشتن و میان تهی بودن، مجازاً غرور و تکبر، (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ نَ)
شنوایی. حالت شنوا. استماع و سمع. (ناظم الاطباء). سماع. (دهار). سمع. (صراح). شنود. شنونده. سامعه. (یادداشت مؤلف) ، قوه سامعه. حس سامعه: خذاء، سبکی و سستی شنوائی. وقر، رفتگی شنوائی. (منتهی الارب).
- شنوائی دادن، بخشیدن قوه سامعه:
شاهی که دهد صدمۀ کرنای فتوحش
گوش کر پیران فلک را شنوائی.
خاقانی.
، اطاعت. فرمانبرداری. قبول. پذیرفتن نصایح کسان و بزرگان. و رجوع به شنوایی شود
لغت نامه دهخدا
(اَهَْ)
حکیم هبه الله بن حسین مکنی به ابوالقاسم که او را اصفهانی نیز گویند از پزشکان ایرانی و صاحب تألیفاتی در طب و ادویه است. وی به سال پانصدوپنجاه واند درگذشته است. (دایرهالمعارف فارسی) ، آب بسیار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سال فراخی از علوفه و علف. (از منتهی الارب) (آنندراج). سال فراخ از علوفه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سختی و درشتی تمام، (آنندراج)، سختی به عیار، (ناظم الاطباء)، صلابت، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 384)، چون سنگ سخت:
چار چیز است که در سنگ اگر جمع شود
لعل و فیروزه شود سنگ بدان خارائی
پاکی طینت و اصل گهر و استعداد
تربیت کردن مهر از فلک مینائی
در من این هر سه صفت هست ولی
تربیت از تو که خورشید جهان آرائی،
سید جلال عضد (از شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
رجوع به هوایی شود
لغت نامه دهخدا
دعوی خودنمائی و کمال نمودن:
بسکه موزونی بابائی مسلم داردت
از مضامین خوش بابافغانی خوشتری،
تأثیر (از آنندراج)،
محمدسعید اشرف گوید:
مباش ایمن ز انداز حریف پرفن شیطان
که آدم روی دستش خورد با آن قدر و بابائی،
(از آنندراج)،
(مجموعۀ مترادفات ص 163)
لغت نامه دهخدا
بالایی، رجوع به بالا و بالایی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
طایفه ای از ایل بچاقچی کرمان. (جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نودان بخش کوهمره و نودان شهرستان کازرون، 8هزارگزی راه فرعی چنار شاهیجان به کتل پیرزن، کوهستانی، معتدل مالاریائی، سکنۀ آن 352 تن، آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، انگور وانجیر، شغل اهالی زراعت، باغداری، قالی و گلیم بافی است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی از دهستان آسپاس بخش مرکزی شهرستان آباده 48 هزارگزی جنوب باختری اقلید، کنار راه فرعی احمدآباد به ده بید و اقلید، جلگه سردسیر، سکنۀ آن 58 تن، آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(پُزْ)
پزوایی. (در تداول عوام) سست. ضعیف به تن و بفکر و عقل. سخت ضعیف. بی حرکت و بی عمل، بی حمیت
لغت نامه دهخدا
نامش باباالیاس و از مردم ایران است، در آماسیه به پیشوائی برنشست و مریدان بسیار گردآورد و در حضرت سلطان اورخان تقرب یافت و سپس بسبب احتراز از نزدیکی با او خود و مریدانش از ممالک عثمانی رانده شدند، بابائی نسبتی است که به مریدان شیخ داده شده است، (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 ص 5)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
نام جاثلیق نصیبین بزمان پیروز پادشاه ساسانی: پیروز بلاشک نه روحانیون لجوج و سوداوی عیسوی را دوست میداشت و نه دیانت آنها را محترم میشمرد لکن میدید که از اصول نسطوری استفادۀ سیاسی بسیار میتوان برد زیرا عیسویان ایرانی را از هم کیشان آنها که در آن سوی سرحد غربی ایران بودند دور میکرد. وقتی امپراطور زنون سیاستی در پیش گرفت که مذهب یعقوبی را در زیر پردۀ بیطرفی پنهان مینمود یعنی وانمود کرد که از دو مذهب فوق هیچیک را تقویت نخواهد کرد، برصوما که درین وقت مطران نصیبین و مفتش افواج سرحدی شده بود به اتفاق چند نفر از مطرانهای دیگر انجمنی در نصیبین تشکیل دادند. درین انجمن چنین تصمیم گرفته شد که جاثلیق موسوم به بابوائی را خلع کنند چه عدم کفایت او مشهور خاص وعام بود. بابوائی در عوض برصوما و پیروان او را تکفیر کرد. مجادله شدت یافت و عاقبت بابوائی محبوس شد واو را به انگشت بنصر آویزان کردند و آنقدر تازیانه زدند تا مرد. بین برصوما و رفیق او آگاس (خفه کننده پشیز) هم که پس از بابوائی بمقام جاثلیق رسید توافق کاملی وجود نداشت. برصوما به بهانه های گوناگون از حضور در مجمعی که آگاس میخواست در سلوکیه منعقد کند عذرآورد. (ایران در زمان ساسانیان چ 2 طهران ص 315)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حلوا، حلواسازی. حلوافروشی. (الانساب). کارگاه ودکه و دکان حلوایی از ترکیب های آن است:
ز درگه کرمت روی ناامیدی نیست
کجا رود مگس از کارگاه حلوائی.
سعدی.
تو خواهی آستین افشان و خواهی روی درهم کش
مگس جائی نخواهد رفت جز دکان حلوائی.
سعدی.
گر برانی نرود ور برود بازآید
ناگزیر است مگس دکۀ حلوائی را.
سعدی.
، حلواپز. حلواگر، حلوافروش، خوب پخته، خوب شیرین: کدوحلوائی، کدوی بسیار شیرین، بسیار پیر و نزدیک بمرگ: پیر حلوایی، سخت فرتوت
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. ناحیه ای است واقع در تپه ماهور، سردسیر و دارای 475 تن سکنه. از چشمه و قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. صنایع دستی زنان قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. یک باب دبستان دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رُسْ)
رسوایی. رجوع به رسوایی شود
لغت نامه دهخدا
هموار بودن مسطح بودن، جای هموار و مسطح: این محال بود که از یک طبیعت اندر یک گوهر جای بیغوله آید و جای همواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاهوائی
تصویر لاهوائی
لا هوایی در فارسی نا هوازی
فرهنگ لغت هوشیار
غلامی بندگی خدمتکاری: پیش یکران ضمیرش عقل را داغ بر رخ کش به لالایی فرست. (خاقانی. عبد. 576) توضیح در دیوان چا. سج. ص: 825 مولایی، تربیت بزرگزادگان، قسمی پارچه کم ارزش: قلمی گر چه بود خواجه ابیاریها همچو لالایی بیقدر غلامست اینجا. (نظام قاری 39 لغ) صوتی که بدان طفل را در گهواره خوابانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانائی
تصویر دانائی
بصیرت، دانش، ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهوازی
تصویر اهوازی
منسوب باهواز. از مردم اهواز اهل اهواز، نوایی است در موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
ماورایی، تعالی، متافیزیکی
دیکشنری اردو به فارسی