جدول جو
جدول جو

معنی هالوجین - جستجوی لغت در جدول جو

هالوجین
بادپیچ، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هالوجین
بادپیچ تاب ارجوحه
تصویری از هالوجین
تصویر هالوجین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هلورین
تصویر هلورین
(پسرانه)
ریختن چیزی از بالا به پایین (نگارش کردی: ههوهرین)
فرهنگ نامهای ایرانی
هر یک از عناصر غیرفلزی و بسیار فعال گروه هفتم جدول تناوبی شامل فلوئور، کلر، برم، ید و آستاتین که در ترکیب فلزات، نمک تولید می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
ناحیه ایست از اسکاتلند شمالی. مرکز آن نیز الجین است. سکنۀ آن 41000 تن و سکنۀ مرکز آن 9000 تن است
لغت نامه دهخدا
منسوب به دهی از قرای سرخس که بالوجوزجان باشد، (از لباب الانساب ج 1 ص 91) (از معجم البلدان)، پیرگشته، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
ریسمانی باشد که در روزهای عید و جشن از جایی آویزند و زنان و کودکان بر آن نشینند و در هوا آیند و روند. (برهان). رجوع به هلو شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دیهی به همدان. محل ساختن ظروف سفالین فیروزه ای
لغت نامه دهخدا
(لُ یَ)
پسر ’موهان خاقان’ جد ترکان شرقی که در سال 587 هجری قمری بدست پسرعمش ’شاپولیو’ خاقان ترکان جنوبی اسیر شد. رجوع به احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 181 و 182 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آلومین. اکسید دالومینیم. یکی از ترکیبات آلومینیم است که در طبیعت بصورت بلورین موجود است. نشانۀ آن در شیمی Al2o3 است و معمولاً آنرا از تصفیۀ بکسیت بدست می آورند، الومین حاصل گردیست سفید و زیر انگشتان نرم و در 2040 درجۀ حرارت ذوب می شود. الومین کمی دارای خاصیت قبض است و اغلب املاح آنرا بشکل گرد ضدعفونی و جاذب ترشحات مرضی و خشک کننده و التیام دهنده زخمها بکار میبرند. و رجوع به درمان شناسی ج 1 ص 456 شود
لغت نامه دهخدا
ابوالحجاج خارجه بن مصعب بن خارجۀ ضبعی بالوجی از رواه بود، پدر وی ابومصعب در جنگ صفین با علی بود و شهادت یافت و خارجه قتاده بن دعامه را دریافت، او از یونس بن یزید روایت کرده است، (از لباب الانساب ج 1 ص 92) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ریسمانی که کودکان ازجایی آویزند وبرآن نشیندودرهواآیند وروند، ارجوحه تاب
فرهنگ لغت هوشیار
نمکساز نام هریک ازچهار شبه فلزی که در ترکیب با فلزات نمک میسازند این چهار شبه فلز عبارتند از: کلر فلوئور برم ید
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مفلوج، لسان چنکو کان خر منجان جمع مفلوجین در حالت نصبی و جری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
((لُ ژِ))
نام هر یک از چهار شبه فلزی که در ترکیب با فلزات نمک می سازند این چهار شبه فلز عبارتند از، کلر، فلوئور، برم، ید
فرهنگ فارسی معین
جدا کردن دانه از مواد زاید، ورچین کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
وجین با پا آهسته در شالی زار گام برداشتن و با پا علف های هرز
فرهنگ گویش مازندرانی