جدول جو
جدول جو

معنی هاضوم - جستجوی لغت در جدول جو

هاضوم
گوارشن، حاطوم، گوارش، (دهار)، جوارشن، (نشوء اللغه العربیه)، داروی گوارش، آنچه طعام بگوارد، شیر بیشه، اسد، هاصر،
صرف کننده مال، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاضم
تصویر هاضم
حل کنندۀ غذا در معده، هضم کننده
فرهنگ فارسی عمید
حاطوم، گوارش، جوارش، گوارشن
لغت نامه دهخدا
پیه گداخته، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، مایسیل من الشحمه اذا شویت، (معجم متن اللغه)، پیه بسیارچربش، (مهذب الاسماء)، کوهان گداخته، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، مااذیب من السنام، (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)،
شتر کوهان گداخته، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، در آنندراج چاپ جدید این کلمه به غلط ’هامون’ آمده است
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
جمع واژۀ هضم (ه / ه) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هضم (ه / ه) شود
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
گوارنده. هضم کننده طعام. (ناظم الاطباء) ، شکننده. اینکه میگویند که این طعام هاضم است، یعنی شکننده و ریزنده است در معده. (آنندراج) ، (اصطلاح پزشکی) در اصطلاح پزشکان، داروئی است که جهت سرعت انضاج در غذا هنگام انجام عمل حرارت غریزی مفید باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). چیزی که برای هضم غذا مفید باشد. (قانون ابوعلی، کتاب دوم ص 149). آنچه طعام بگوارد. (تحفۀ حکیم مؤمن). آنچه اعانۀ طبیعت بر طبخ و گذرانیدن غذا و خلط کند و سبب قبول هضم او شود، مثل مصطکا، آبی که در آن نرمی و رخاوت باشد. (منتهی الارب).
- شی ٔ هاضم، آنچه که در وی نرمی و رخاوت باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هاضم
تصویر هاضم
گوارنده، هضم کننده طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاضم
تصویر هاضم
((ض))
هضم کننده
فرهنگ فارسی معین