ابومعاذ گوید: هازبا نوعی است از ماهی و هیأت او بس خرد بود. و ابوالخیر گوید: در نسخۀ سریانی سمک هازبا را ذکر کرده اند و او را به ماهی که او را پاها بسیار بود تفسیر کرده اند و گویند این نوع ماهی در دجلۀ بغداد بود و طول او به مقدار فتر بود و فتر میان سبابه و ابهام را گویند و گویند بر پشت این ماهی دو خار بود. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی). گوشت ماهی که به تازی الهاریا و به پارسی مارماهی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). این کلمه به صورتهای ’هازباء’ و ’هازبی’ و ’هازبیه’ نیز آمده. رجوع به هازباء و هازبی و هازبیه شود
ابومعاذ گوید: هازبا نوعی است از ماهی و هیأت او بس خرد بود. و ابوالخیر گوید: در نسخۀ سریانی سمک هازبا را ذکر کرده اند و او را به ماهی که او را پاها بسیار بود تفسیر کرده اند و گویند این نوع ماهی در دجلۀ بغداد بود و طول او به مقدار فتر بود و فتر میان سبابه و ابهام را گویند و گویند بر پشت این ماهی دو خار بود. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی). گوشت ماهی که به تازی الهاریا و به پارسی مارماهی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). این کلمه به صورتهای ’هازباء’ و ’هازبی’ و ’هازبیه’ نیز آمده. رجوع به هازباء و هازبی و هازبیه شود
غبار ساطع، (از اقرب الموارد)، غبار بلندبرآمده، (از منتهی الارب)، گریزنده، (منتهی الارب)، اسب گریزنده، خاکستر آمیخته به خاک، ج، هبّی: نجوم هبی، یعنی هابیۀ پوشیده به غبار، (از اقرب الموارد)، پوشیده شده و آکندۀ از غبار و گردآلود، (ناظم الاطباء)، خاک گور، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تراب قبر، وهاب کجثمان الحمامه اجفلت، موضع هابی التراب، یعنی گویی خاک آن مانند هباء یا غبار است در رقت، (از اقرب الموارد)، جایی که خاک آن در نرمی مانند غبار باشد، (ناظم الاطباء)، تراب و رماد هاب، منتشر در جو، مالک بن ربیب گوید: تری جدثاً قد جرت الریح فوقه ترا باکلون القطلانی هابیا، (ازاقرب الموارد)، ، خاک که به غبار ماند، (منتهی الارب) (آنندراج)
غبار ساطع، (از اقرب الموارد)، غبار بلندبرآمده، (از منتهی الارب)، گریزنده، (منتهی الارب)، اسب گریزنده، خاکستر آمیخته به خاک، ج، هُبّی: نجوم هبی، یعنی هابیۀ پوشیده به غبار، (از اقرب الموارد)، پوشیده شده و آکندۀ از غبار و گردآلود، (ناظم الاطباء)، خاک گور، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تراب قبر، وهاب کجثمان الحمامه اجفلت، موضع هابی التراب، یعنی گویی خاک آن مانند هباء یا غبار است در رقت، (از اقرب الموارد)، جایی که خاک آن در نرمی مانند غبار باشد، (ناظم الاطباء)، تراب و رماد هاب، منتشر در جو، مالک بن ربیب گوید: تری جدثاً قد جرت الریح فوقه ترا باکلون القطلانی هابیا، (ازاقرب الموارد)، ، خاک که به غبار ماند، (منتهی الارب) (آنندراج)