- هادره
- مونث هادر و گیاهناک پرگیاه
معنی هادره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیمۀ روز، نیمروز، شدت گرما
تیزی خشم، شتاب زدگی، خطا در فعل یا قول که از خشم پدید آید
شخص نابغه، کنایه از اتفاق عجیب، کنایه از سخن دلنشین، نادر
مونث غادر بیوند گر مونث غادر، جمع غادرات غوادر
ستیغ سنگ سر کوه
مونث قادر بنگرید به قادر مونث قادر
نادره در فارسی مونث نادر کمیاب، سخن نغز، بی مانند بی همتا، ترونده تروند ترونده پالیزان هر گاو و خر را کی رسد زین میوه های نادره زیرکدل کربزخورد (مولانا) مونث نادر، واحد نادر، مبالغه درمعنی نادر (مذکرا)، الف - چیز کمیاب: میجویم داد نیست ممکن کاین نادره در جهان ببینم. (خاقانی) ب - بی مثل بی مانند: (این سلطان ما امروز نادره روزگاراست. {ج - عجیب شگفت: نادره تر این که طفلکان نخروشند خون زگلو برنیاورند و بخوشند. (منوچهری) د - (اسم بجای ترکیب وصفی) واقعه عجیب حادثه شگفتی آور: (مردمان حکایت گوسفند وزن وآتش وپیلان بگفتند وآن نادره شرح دادند. {ه - بذله لطیفه: (یوم حمی رالله به نادره هاء خنده ناک و بازیهاء عجب والحان خوش و مانند آن مشغول باید بود. {و - لطیفه نکته: (سخن اگرچه دراز شود از نکته و نادره ای خالی نباشد، {ز - دلنشین وطرفه: بی شکی ازبهشت همی آید این دلپذیر و نادره معنیها. (ناصرخسرو)، جمع نادرات نوادر. یا نادره دوران. یگانه روزگار. یا نادره زمانه. یگانه روزگار. جوهریی و لعل کان جای مکان و لامکان نادره زمانه ای خلق کجا و تو کجا ک (دیوان کبیر)
هندی کند زبان مونث هالک، حریص
هادیه در فارسی مونث هادی و میان پشته سنگ میان آب مونث هادی
مونث هادف گروه
فرانسوی چوباوند مجموعه آوندهای چوبی که در یک گیاه وجود دارد مجموعه آوندهای چوبی رابنام گسیلم نیزمیخوانند
هاجره در فارسی مونث هاجر و نیمروز (نصف النهار)، نیمروز داغ، سختی گرما، سخن زشت دشنامگونه -1 مونث هاجر، نیم روز (ظهر) در گرمای تابستان، شدت گرما سختی گرما: (وسیاحان بیابان حرمان در هاجره هجران از منبع عدل و منهل فضل اوزلال نوال چشند)، رسوایی فضیحت بی آرویی، جمع هواجر
((جِ رِ یا رَ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث هاجر، نیم روز (ظهر) در گرمای تابستان، شدت گرما، سختی گرما، رسوایی، فضیحت، جمع هواجر
نوعی بیماری که به دلیل ورم کردن کیسۀ بیضه بروز می کند، غری، دبه خایگی
ترشه شیر، افتاده، بی ارج، گیاه بسیار