جدول جو
جدول جو

معنی هاتور - جستجوی لغت در جدول جو

هاتور
(تُرْ)
یکی از الهه های مصریان، که یونانیان آن را آفرودیت نامیدند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاشور
تصویر هاشور
خطوط موازی و نزدیک به هم که در طراحی، نقشه کشی یا حکاکی برای سایه روشن زدن یا مشخص کردن بخش های مورد نظر به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
فعل امر است مشتق از مهاتاه، ببخشید شما، بیاورید شما، (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
لو، دومین بندر فرانسه و مرکز ایالت سن ماریتیم در آن کشور که در مصب رود سن به دریای مانش واقع شده و در 143 میلی شمال غربی پاریس و 55 میلی مغرب روئن قرار دارد، جمعیت آن بر طبق آمار سال 1954 میلادی 137175 تن بوده است، لوهاور بوسیلۀ خط آهن با پاریس مربوط است و نیز لنگرگاه بزرگ کشتی های عظیم تجارتی است که بتمام نقاط عالم مخصوصاً آمریکا آمد و رفت دارند، این شهر دارای مدارس متوسطه و مدارس صنعتی و مدرسه تجارت و یک کتابخانه محتوی 300000 جلد کتاب، یک موزه، انجمن های گوناگون علوم و فنون زراعت و تجارت، ابنیه و عمارات عالی، کارخانه های کشتی سازی، ریخته گری و غیره میباشد و نیز تجارت فعال و پر حرارتی دارد، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
کسی که پردۀ ناموس دیگری بدرد. (از اقرب الموارد) ، آنکه از پیری بی خرد گردد. (از منتهی الارب). ج، هاترون، و هتره، هتر هاتر، مبالغه است. اوس بن حجر راست: ’یراجع هتراً من تماضر هاترا’، ای یعود الی ان یهذی بذکرها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رجوع به حاشور شود
لغت نامه دهخدا
پاره و جزء، حصه و بهره، (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نُ وِ)
نام ایالت وسیعی است در آلمان که از طرف شمال به بحر شمال، هولشتاین، هامبورگ و مکلنبورگ و از جانب مشرق و جنوب شرقی به ساکسونی، براندنبورگ و برونزویک و از جنوب غربی به لیپ، ایالت هس ناسو و وستفالیا و از مغرب به هلند محدود میشود طول این ایالت از مشرق به مغرب 310هزار گز و عرض آن 290هزار گز میباشد. اراضی آن مسطح و در قسمت جنوب آن تپه هایی دیده میشود که بیش از 170 گز ارتفاع ندارند. در قسمت جنوب شرقی سلسله کوههای هارتس کشیده شده است. قسمت شرقی دشت هانور از جنگلهای صنوبر و کاج پوشیده شده. اراضی شمال شرقی آن بواسطۀ رود الب حاصلخیز است. چندین رود دیگر از جمله سو و امس اراضی آن را مشروب میکنند. بیشتر جاها و مخصوصاً قسمت غربی آن پست و مردابی و در آن تعداد بسیاری برکه و دریاچه های کم عمق وسیع به وجود آمده و در ته این دریاچه ها و برکه ها نوعی از خاک سیاه دیده میشود که از نباتات پوسیده به عمل آمده و از آنها به جای سوخت استفاده میشود. سایر اراضی ریگ زار و در بعضی از نقاط با خاکهای دیگری که برای کشاورزی بسیار مناسب است مخلوط شده و قدرت کشت و زرع فراوانی به وجود آورده است. هوای این ایالت در نقاط مختلف، گوناگون است، از جمله نواحی کوهستانی هارز بسیار سرد، ولی در قسمتهای شمال غربی کاملاً معتدل و ملایم و در سواحل، مرطوبی است. با اینکه مقداری از اراضی، مردابی و برخی دیگر ریگ زار وخارستان است، معهذا اهالی فعال آن به اهمیت زراعت پی برده، با بستن سدها و حفر خندقها برای آب، محصولات فراوانی به عمل می آورند که عمده آن عبارت از انواع غلات، کتان، تنباکو، و چوب است. همچنین مراتع و چراگاهها و چمن زارهای وسیعی احداث کرده و در آنها حیوانات اهلی بسیار پرورش میدهند. در کوههای هارز، معادن سرب، طلا، نقره، مس، منگنز و در جاهای دیگر معادن زغال سنگ و نفت بسیار وجود دارد. در سواحل آن، کهربا و نوعی مروارید به دست می آید. اهالی به زبان آلمانی معمول در شمال که مشابهت به زبان هلندی دارد، تکلم میکنند. در قسمت های شمال غربی، قوم فریزون و در طرف مشرق، یک قوم کوچک اسلاوی معروف به ’واند’ زندگی میکنند. مذهب نزدیک به 80 درصد اهالی، کیش لوتر و بقیه پروتستانی و یهودی هستند. فرهنگ و معارف در این سرزمین ترقی و پیشرفت قابل ملاحظه کرده، چنانکه در شهر گوتینگن، دانشگاه بزرگ مجهز و در شهر هانور مرکز این ایالت کالج صنعتی و در شهرهای دیگراین ایالت مدارس عالی، کتابخانه، موزه، رصدخانه، باغ نباتات و بسیاری از مؤسسه های علمی موجود است. صنایع مربوط به آهن کاری و به عمل آوردن کتان و کنف پیشرفت شایانی کرده و بقیۀ صنایع به اندازۀ احتیاجات محلی است. بیشتر رودهایش قابل کشتی رانی است و خطوط آهن و جاده های کامل و به اندازۀ کفایت وجود دارد. تجارت بری و بحری آن در نهایت فعالیت و حرارت میباشد. بازارها و مکاریهای بسیار در این ایالت دایر گردیده که مرکز داد و ستد محصولات و ذخائر و حیوانات و غیره میباشند. هانور از زمانهای قدیم دارای استقلال بوده و به عنوانهای دوکی و مارگراوی اداره میشد. در سال 1814 میلادی به پادشاهی تبدیل گشت و در سال 1866 بر ضد دولت پروس، از اتریش طرفداری کرد و در نتیجۀ غلبه پروس، استقلال هانور از دست رفت و به پروس ملحق گردید. (ازدایره المعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی)
نام شهر بزرگی است در آلمان، مرکز ایالت هانور در شمال غربی آن کشور که در 255 هزارگزی شهر برلن قرار دارد. جمعیت آن در سال 1950 میلادی 444296 تن بوده است. قسمتی از بناها و عمارات این شهر قدیمی است، ولی در قسمت جدیدش کوی و برزنهای زیبا و منظم و ابنیۀ عالی و خوش منظر و کاخهای مخصوص سلاطین سابق و باغ و باغچه های بسیار باصفا، کتابخانه، مدارس صنعتی، مدرسه نظام، کلیسای بدیع و پرتکلف، میدانهای وسیع متعدد، مجسمه ها و هیاکل زیبا، چاپخانه ها، کارخانه های منسوجات، اسلحه سازی، پیانوسازی و نظایر آن وجوددارد. این شهر دارای موقع تجارتی مهم و تجارت فعالی میباشد. خط آهن برلین به کلن و هامبورگ به فرانکفورت از این شهر میگذرد. (ازقاموس الاعلام ترکی) (از دایره المعارف بریتانیکا)
نام جزیره ای است در اقیانوسیه که انتهای شمالیش در 22 درجه و 2 دقیقه از عرض شمالی قرار گرفته و مساحتش به 1476 هزار گز مربع بالغ میشود. قسمت داخلی آن کوهستانی و سواحلش جنگلی و حاصلخیز است. اهالی در کشتی رانی مهارت دارند. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
نطّاق، حراف، زبان آور، سخن آور، زبان باز، (دزی ج 1 ص 7)
لغت نامه دهخدا
نام شهری است نزدیک دهلی، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هَِ تُرْ)
پسر فیلوناس سردار معروف اسکندر. (از ایران باستان پیرنیا ص 1351 و 1663)
لغت نامه دهخدا
(هََ سْتْ وَ)
خداوند هستی. خداوند عالم جل شأنه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مریس کانتن دو، نام نقاش فرانسوی مولد سن کنتن (1704-1788 میلادی)
لغت نامه دهخدا
لاتوردورنی ، نام کرسی بخش در ایالت ’پوی ددم’ از ولایت ایسوار، دارای 1421 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
در لغت فرس اسدی چ هرن آمده: کانور (با نون) شیفته سار باشد، خفاف گوید:
چه چیز است آنکه با زرّ است و با زور
همی سازد بکار سازش گور
بگور اندر شود ناگه پیاده
برون آید سوار از گور کانور،
(لغت فرس چ هرن ص 36)،
و ظاهراً ’کانور’ مصحف کاتور و لغتی است در کاتوره، شعوری این کلمه را ’کاتوار’ بضم تاء مثناه ضبط کرده و شاهدی از شمس فخری آورده که شاهد ’کاتوره’ است بدین صورت:
دوستش عاقل است و پابرجا
دشمنش ابله است و کاتوره،
(شعوری ج 2 ص 236)،
رجوع به کاتوره شود
لغت نامه دهخدا
آب فرونشسته از جوش، (منتهی الارب)، آب نیمگرم، (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از ساحران که به موسی (ع) ایمان آوردند، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
در زبان مادی بمعنی زیر است، و پادیر یا پاتیر نام باستانی زهاب را ازین کلمه میدانند و چون دشت زهاب نسبت بفلات ایران پست تر است شاید این حدس دور از حقیقت نباشد، رجوع به کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 26 شود، روش، طریقه، برگردانیدن کسی را، آواز کردن: بأج الرجل، آواز کرد مرد، قسم، ضرب، لون، واحد، (منتهی الارب)، باج بمعنای واحد عجمی است و گفته میشود بأجا واحداً، ای شیئاً واحداً و نخستین کسی که به این کلمه متکلم شد عثمان بن عفان بود، (از المعرب جوالیقی ص 73)، باج گاهی با همزه است و گاهی بدون همزه نیز بکار رفته است و جمع آن ابواج است و گویا معرب است و اصل آن بفارسی ’باها’ باشد به معنی انواع غذاها و توضیح آن اینست که باها بمعنی آش است و شوربا و کدوبا و ماست با انواع آن محسوب میشود، (از حاشیۀ المعرب جوالیقی ص 73)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هاتول
تصویر هاتول
آب کدر و گل آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی مونث هاشم و سرکوفتگی شکستگی سر فرانسوی سایه زنی در نگارگری حاشیه شیوه ای در نقاشی برای نشان دادن سایه و روشن تصاویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتور
تصویر ناتور
فرانسوی سرشت زاد نهاد، پرهام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتور
تصویر کاتور
کاتوره: (چه چیز است آنکه باز راست و بازور همی سازد بکار سازش گور) (بگور اندر شود ناگه پیاده برون آید سوار از گور کاتور)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاتول
تصویر هاتول
کدر، تیره
آب هاتول واتول: آب کدر و گل آلود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاشور
تصویر هاشور
حاشیه، شیوه ای در نقاشی برای نشان دادن سایه و روشن تصاویر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاشور
تصویر هاشور
پرداخت کردن
فرهنگ فارسی معین
ساطور، کارد بزرگ قصابی
فرهنگ گویش مازندرانی
عوض کردن لباس، لباس کهنه و مستعمل، فقط یک دست لباس داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
کمک متقابل در واگذاری گاو و اسب جهت شخم زمین یا کارهای زراعی.، بمال، بمالان، بزن و ببر
فرهنگ گویش مازندرانی