گرفتگی و لکنت زبان را گویند، (برهان) (انجمن آرا)، گرفتن زبان باشد در سخن گفتن و آنرا به تازی لکنت خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، آنکه زبانش باتاء گردد (مهذب الاسماء)، گرفتن زبان در سخن گفتن زیرا که این حالت در گفتن ’تا’ بیشتر باشد، گنگلاج شخصی را گویند که در زبانش گرفتگی باشد، (برهان)، رجوع به گنگلاج شود نوعی سوسمار، حربا، بوقلمون خامالاون
گرفتگی و لکنت زبان را گویند، (برهان) (انجمن آرا)، گرفتن زبان باشد در سخن گفتن و آنرا به تازی لکنت خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، آنکه زبانش باتاء گردد (مهذب الاسماء)، گرفتن زبان در سخن گفتن زیرا که این حالت در گفتن ’تا’ بیشتر باشد، گنگلاج شخصی را گویند که در زبانش گرفتگی باشد، (برهان)، رجوع به گنگلاج شود نوعی سوسمار، حربا، بوقلمون خامالاون
گیشدر، و باتا در پنجاب متداول است، رجوع به گیشدر شود، حب السلاطین، (برهان)، حب السلاطین که او را دند نیز نامند، (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری) (شعوری)، رجوع به کرچک هندی شود، بهندی جمال گور گویند، (الفاظالادویه)
گیشدر، و باتا در پنجاب متداول است، رجوع به گیشدر شود، حب السلاطین، (برهان)، حب السلاطین که او را دند نیز نامند، (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری) (شعوری)، رجوع به کرچک هندی شود، بهندی جمال گور گویند، (الفاظالادویه)
ده کوچکی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 30 هزارگزی باختر پاوه، کنار رودخانه سیروان (مرز عراق). جایی است کوهستانی و گرمسیر و دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده کوچکی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 30 هزارگزی باختر پاوه، کنار رودخانه سیروان (مرز عراق). جایی است کوهستانی و گرمسیر و دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
کسی که پردۀ ناموس دیگری بدرد. (از اقرب الموارد) ، آنکه از پیری بی خرد گردد. (از منتهی الارب). ج، هاترون، و هتره، هتر هاتر، مبالغه است. اوس بن حجر راست: ’یراجع هتراً من تماضر هاترا’، ای یعود الی ان یهذی بذکرها. (از اقرب الموارد)
کسی که پردۀ ناموس دیگری بدرد. (از اقرب الموارد) ، آنکه از پیری بی خرد گردد. (از منتهی الارب). ج، هاترون، و هَتَره، هتر هاتر، مبالغه است. اوس بن حجر راست: ’یراجع هِتراً من تماضر هاترا’، ای یعود الی ان یهذی بذکرها. (از اقرب الموارد)
نام یکی از دو کودک روستائی که از دسیسۀ اونک خان بر قتل چنگیزخان آگاه شد و به اطلاع وی رسانید. صاحب حبیب السیر آرد: اونک خان خاطر بر آن قرار داد که سحرگاهی که چنگیزخان در خواب غفلت باشد بر سرش تازد و مهم او را بر طبق دلخواه حسّاد بسازد، قضا را در آن روز یکی از امراء صورت آن اندیشه را در خلوتی پیش خاتون خود حکایت میکرد و دو کودک که از رمه شیر آورده بودند و باتا و قیشلیق نام داشتند از بیرون خرگاه آن سخن را شنیده علی الفور متوجه اردوی چنگیزخان گشتند و کماهی حالات را بعرض رسانیدند... در وقت ظلام لیل که هر یک از آن دو خیل بمنزل خویش فرودآمدند... چنگیزخان نام کسانی را که در آن جنگ در ملازمتش بودند بر دفتر نوشته هر یک را منصبی مناسب مقرر فرمود و آن کودک را که خبر قصد اونک خان به وی رسانیده بود ترخان گردانید... و جمیع ترخانیان که در زمان سلاطین چنگیزخانی و خواقین تیمور گورکانی در بلاد ماوراءالنهر و خراسان اقامت داشتند از نسل باتا وقشلیق اند، و نسبت باتا و قشلیق [به تکلبیکوت بن اوزناوت میرسد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 19 و 20)
نام یکی از دو کودک روستائی که از دسیسۀ اونک خان بر قتل چنگیزخان آگاه شد و به اطلاع وی رسانید. صاحب حبیب السیر آرد: اونک خان خاطر بر آن قرار داد که سحرگاهی که چنگیزخان در خواب غفلت باشد بر سرش تازد و مهم او را بر طبق دلخواه حُسّاد بسازد، قضا را در آن روز یکی از امراء صورت آن اندیشه را در خلوتی پیش خاتون خود حکایت میکرد و دو کودک که از رمه شیر آورده بودند و باتا و قیشلیق نام داشتند از بیرون خرگاه آن سخن را شنیده علی الفور متوجه اردوی چنگیزخان گشتند و کماهی حالات را بعرض رسانیدند... در وقت ظلام لیل که هر یک از آن دو خیل بمنزل خویش فرودآمدند... چنگیزخان نام کسانی را که در آن جنگ در ملازمتش بودند بر دفتر نوشته هر یک را منصبی مناسب مقرر فرمود و آن کودک را که خبر قصد اونک خان به وی رسانیده بود ترخان گردانید... و جمیع ترخانیان که در زمان سلاطین چنگیزخانی و خواقین تیمور گورکانی در بلاد ماوراءالنهر و خراسان اقامت داشتند از نسل باتا وقشلیق اند، و نسبت باتا و قشلیق [به تکلبیکوت بن اوزناوت میرسد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 19 و 20)