جدول جو
جدول جو

معنی هابعه - جستجوی لغت در جدول جو

هابعه
(بِ عَ)
مؤنث هابع. رجوع به هابع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رابعه
تصویر رابعه
(دخترانه)
نام دختر اسماعیل بصری از زنان عارف و بسطار مشهور در قرن دوم که از او حکایتها و سخنان زیادی نقل شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تابعه
تصویر تابعه
تابع، خادمه، در باور قدما، پری یا جنی که همزاد و همراه انسان است
فرهنگ فارسی عمید
(بِ عَ)
تأنیث نابع است. رجوع به نابع شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
خری که در رفتن گردن دراز کند. ج، هوابع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَُ بَ عَ)
مؤنث هبع. ماده خر، شتر بچۀ ماده ای که در آخر نتاج زاده شده باشد. (ناظم الاطباء). ج، هبعات، یکی از هبع. (تاج العروس). یکی از شتر بچگانی که در آخر نتاج زاده باشند
لغت نامه دهخدا
(لِ عَ)
مؤنث هالع. شترمرغ ماده رمنده و درگذرنده. (ناظم الاطباء). النعامه هالع و هالعه، سریعه فی مضیها. نافره او حدیده. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). ج، هوالع
لغت نامه دهخدا
(ءِ عَ)
مؤنث هائع، آواز سخت. آواز که بترسند از وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(جِ عَ)
تأنیث هاجع. بشب خوابنده. ج، هجّع، هجوع، هواجع. جج، هواجعات. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بِ دَ)
زن حنظل چیننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، هوابد
لغت نامه دهخدا
(بِ ذَ)
ناقۀ تندرو. شتابرو. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء). ج، هوابذ
لغت نامه دهخدا
(بِ طَ)
مؤنث هابط. رجوع به هابط شود
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
شصت یک ثالثه. جزء شصت یک ثالثه. یک شصتم ثالثه. و رابعه تقسیم شده است بشصت خامسه. ج، روابع، آهنگی در موسیقی چهارم، (اصطلاح طب). درجۀ رابعه، ربع. یک چهارم: کالشمس فی رابعهالنهار، چون آفتاب در نیمروزان
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
دختر ثابت بن الفاکه بن ثعلبۀ انصاری از قبیلۀ بنی حطمه. ابن حبیب او را در زمرۀ کسانی که با پیغمبر بیعت کرده اند آورده است. (الاصابه قسم اول از جزء هشتم ص 78)
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
تأنیث سابع. رجوع به سابع شود، نزد منجمان عبارت است از شش یک عشر سادسه. (قطر المحیط). یک جزء از شصت جزء سادسه. و سابعه تقسیم شده است به شصت ثامنه. ج، سوابع
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
ابن ابراهیم یحصبی اندلسی. محدث. اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
مؤنث تابع، جنی که عاشق انسان و همراه او باشد. (منتهی الارب) ، خادمه. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مؤنث هاع. رجوع به همین مدخل شود: امراه هاعه لاعه، زن جبان و ترسو و بددل و آزمند و جزع کننده
لغت نامه دهخدا
تصویری از هابطه
تصویر هابطه
مونث هابط
فرهنگ لغت هوشیار
پیرو، همزاد پری یار مونث تابع، جنی که عاشق انسان و همراه او باشد، (منتهی الارب) و درفارسی جن و پری و فرشته همراه انسان. (ورچ دو صد تابعه فریشته داری نیز پری باز و هرچ جنی و شیطان) (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
مونث سابع جمع سابعات، شش یک عشر سادسه 60، 1 سادسه و هر سابعه به 60 ثامنه تقسیم میشود جمع سوابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رابعه
تصویر رابعه
مونث رابع چهارمی، از نام های تازی دختر چهارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابعه
تصویر تابعه
((بِ عِ))
به باور قدما جن یا پری که همزاد انسان باشد
فرهنگ فارسی معین