جدول جو
جدول جو

معنی هابذه - جستجوی لغت در جدول جو

هابذه
(بِ ذَ)
ناقۀ تندرو. شتابرو. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء). ج، هوابذ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَقْوْ)
شتابی کردن در رفتن و در پریدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). بشتابیدن. (المصادر زوزنی). شتافتن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(هََ بِ ذَ)
جمع واژۀ هربذ. (منتهی الارب). هیربدان. (یادداشت به خط مؤلف). خادمان آتشگاهها در هند و آنان برهمنانند و دانشمندان و بزرگان آن دیارند و نیز گویند خادمان آتش مجوس اند. و این لغت فارسی است. (از اقرب الموارد). رجوع به هربد و هیربد شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ ذَ)
نوعی از رفتار اسب کمتر از خبب. (آنندراج). رفتنی کمتر از خبب. (از اقرب الموارد). رجوع به هربذی شود
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
مؤنث هابع. رجوع به هابع شود
لغت نامه دهخدا
(بِ طَ)
مؤنث هابط. رجوع به هابط شود
لغت نامه دهخدا
(بِ دَ)
زن حنظل چیننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، هوابد
لغت نامه دهخدا
(هَمْ بَ ذَ)
کار سخت و دشوار. ج، هنابذ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
یک درخت هاذ. (ناظم الاطباء). رجوع به هاذ شود
لغت نامه دهخدا
جمع جهبذ، پارسی تازی گشته گهبدان (علما صرافان) جمع جهبذ گهبدان بزرگان دانشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابذه
تصویر مهابذه
پریدن، شتابان رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هابطه
تصویر هابطه
مونث هابط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرابذه
تصویر هرابذه
جمع هربذ، هیریدان
فرهنگ لغت هوشیار