جدول جو
جدول جو

معنی هائعه - جستجوی لغت در جدول جو

هائعه
(ءِ عَ)
مؤنث هائع، آواز سخت. آواز که بترسند از وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ عَ)
مؤنث هابع. رجوع به هابع شود
لغت نامه دهخدا
(جِ عَ)
تأنیث هاجع. بشب خوابنده. ج، هجّع، هجوع، هواجع. جج، هواجعات. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ءِ لَ)
تأنیث هائل. هولناک. ترساننده. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ءِ فَ)
تأنیث هائف. رجوع به هائف شود، شتر ماده ای که از فرط عطش بسوی باد سموم روی آورد. (از اقرب الموارد). شتر تشنه که بسوی باد سموم دهان گشاده دارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ جَ)
تأنیث هائج، زمین خشک گیاه یا زردگیاه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). زمینی که گیاه آن زرد یا خشک شده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لِ عَ)
مؤنث هالع. شترمرغ ماده رمنده و درگذرنده. (ناظم الاطباء). النعامه هالع و هالعه، سریعه فی مضیها. نافره او حدیده. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). ج، هوالع
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
رجل هائع لائع، مرد بددل ترسنده و سست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مرد بددل و غردل. (از منتخب) (صراح) (غیاث اللغات) ، رجل جائع هائع، گرسنۀ سخت حریص. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رصاص هائع، ارزیز گداختۀ روان، لیل هائع، شب تاریک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مؤنث هاع. رجوع به همین مدخل شود: امراه هاعه لاعه، زن جبان و ترسو و بددل و آزمند و جزع کننده
لغت نامه دهخدا
تصویری از رائعه
تصویر رائعه
مونث رائع شاهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائعه
تصویر شائعه
مونث شائع سرت برزبانی چکاچک درو
فرهنگ لغت هوشیار
ضایعه در فارسی مونث ضائع: تباه تبست مونث ضایع از دست رفته تلف شده، فاسد گشته تباه شده جمع ضایعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هائله
تصویر هائله
هایله در فارسی مونث هائل ترساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هائده
تصویر هائده
هایده در فارسی مونث هائد و نامی برای زنان
فرهنگ لغت هوشیار