معنی نیکومزاجی - جستجوی لغت در جدول جو
نیکومزاجی
(مِ)
خوش خوئی. خوش مشربی. نیک محضری
ادامه...
خوش خوئی. خوش مشربی. نیک محضری
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیک مزاجی
(مِ)
نیکومزاجی. دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی. خوش مشربی. (فرهنگ فارسی معین)
ادامه...
نیکومزاجی. دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی. خوش مشربی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نیکومزاج
(مِ)
نیک مزاج. (فرهنگ فارسی معین). نیک محضر. خوش محضر. خوش مشرب
ادامه...
نیک مزاج. (فرهنگ فارسی معین). نیک محضر. خوش محضر. خوش مشرب
لغت نامه دهخدا
نیکومعاشی
(مَ)
نیک معاشی. (فرهنگ فارسی معین)
ادامه...
نیک معاشی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نیک مزاج
(مِ)
خوش خوی. خوش مشرب. (ناظم الاطباء) ، آنکه دارای مزاج سالمی است. (فرهنگ فارسی معین)
ادامه...
خوش خوی. خوش مشرب. (ناظم الاطباء) ، آنکه دارای مزاج سالمی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویر نیک مزاجی
نیک مزاجی
دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی خوش مشربی
ادامه...
دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی خوش مشربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نیکو مزاجی
نیکو مزاجی
دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی خوش مشربی
ادامه...
دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی خوش مشربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نیکو مزاج
نیکو مزاج
آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
ادامه...
آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نیک مزاج
نیک مزاج
نیکسرشت نیکنهاد آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
ادامه...
نیکسرشت نیکنهاد آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
فرهنگ لغت هوشیار