جدول جو
جدول جو

معنی نیکوشعر - جستجوی لغت در جدول جو

نیکوشعر
(شِ)
جیدالطبع. لطیف سخن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
شخص درستکار و خوش رفتار و بخشنده
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
صفت نیکوشعر. (یادداشت مؤلف). لطف سخن. جودت طبع
لغت نامه دهخدا
پرشیر، بسیار شیرده، که شیر فراوان دهد:
ترف عدو ترش نشود زآنکه بخت او
گاوی است نیک شیر ولیکن لگدزن است،
انوری
لغت نامه دهخدا
منعم، خیرخواه، (ناظم الاطباء) خیر، بارّ، برّ، محسن، صالح، کریم، مفضل، (یادداشت مؤلف)، مقابل بدکار:
میر نیکوکار و میر حق شناس
مهربانتر میر و فرختر مهی،
منوچهری (دیوان ص 111)،
خدا عوض می دهد به او هم صحبتی پیغمبران نیکوکار را، (تاریخ بیهقی ص 310)، حجت خدا بود پیش او تا او بترساند ستمکاران را و بشارت دهد نیکوکاران را، (تاریخ بیهقی ص 308)، هیچکس از بنی اسراییل مجاهد و غازی نبود مگر یوشع و سخت نیکوکار بود، (قصص الانبیاء ص 129)، خدا کار نیکوکاران را ضایع نخواهد گذاشت، (قصص الانبیاء ص 84)، روی چون روز نیکوکاران و زلف چون شب گناهکاران، (سندبادنامه ص 212)،
تو نیکوکار باش و بد میندیش
بدی کردند و نیکی با تن خویش،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(گُ هََ)
نیکوگوهر. اصیل. نژاده. نجیب
لغت نامه دهخدا
(ثَ مَ)
خوش ثمر. درختی که میوۀ بسیار و مرغوب دهد. کنایه از آدم خیر نیکی رسان مفید به حال دیگران:
نیکوثمر شو ایراک مردم به جز ثمر نیست
آن را که دردماغش مر دیو را ممر نیست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(چِ)
نیکوروی. نیک روی. نکودیدار. زیباروی. زیبارخ
لغت نامه دهخدا
(سیَ)
نیک نهاد. خوش وضع و خوش اخلاق و مؤدب. (ناظم الاطباء). خوش رفتار. نکوسیرت:
منت بندۀ خوب نیکوسیر
به دست آرم این رابه نخاس بر.
سعدی.
در این بوم حاتم شناسی مگر
که فرخنده روی است و نیکوسیر.
سعدی.
گل بی خار میسر نشود در بستان
گل بی عیب جهان مردم نیکوسیرند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
نام یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان چاه بهار و همچنین نام قصبۀ مرکز بخش است. در شمال چاه بهار واقع شده و حدود آن به شرح زیر است:از طرف شمال به بمپور از شهرستان ایرانشهر، از مشرق به بخش قصرقند، از جنوب به بخش مرکزی چاه بهار و دهستان کنارک، از مغرب به بخش کهنوج از شهرستان جیرفت. منطقه ای کوهستانی و گرمسیر است. آب قراء بخش از قنوات و رودخانه و چشمه تأمین می شود. این بخش دارای دو رودخانه است: اول رودخانه گه که از ارتفاعات نیک شهر و هیچان سرچشمه گرفته پس از مشروب نمودن آبادیهای اطراف خود وارد دهستان کنارک می شود، رود خانه مذکور از نیکوجهان که گذشت خشک و بی آب است. دوم رود خانه راپچ، این رودخانه از ارتفاعات فنوج بخش بمپور و بنت سرچشمه گرفته پس از مشروب نمودن آبادیهای اطراف خود وارد دهستان کنارک شده در خورکالک به دریا می ریزد.
بخش نیک شهر جزو شهرستان چاه بهار است و از دو دهستان به شرح زیر تشکیل شده است. 1- دهستان بنت دارای 33 آبادی و 7500 نفر جمعیت. 2- دهستان نیک شهر دارای 54 آبادی و 10500 نفر جمعیت.
جمع قراء بخش 87 قطعه و جمعیت آن ها 18000 نفر است. مرکز بخش قصبۀ نیک شهر است که نام قدیم آن گه بوده. جادۀ ایرانشهر به چاه بهار از قصبۀنیک شهر و تقریباً از وسط بخش می گذرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
نیکوسیر. نیکوسیرت
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
محسن، صالح، مفضل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
المتبرّع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
Benevolent, Philanthropist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
bienveillant, philanthrope
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
благодійний , філантроп
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
กรุณา , ผู้ใจบุญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
benevolente, filantropo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
benevolente, filántropo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
życzliwy, filantrop
دیکشنری فارسی به لهستانی
بانی خیر، نیکوکار، با فضیلت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
نیکوکار , نیکوکار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
טוב לב , פִּילוֹנתרוֹפּ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
dermawan, filantropi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
welwillend, filantroop
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
慈悲深い , 慈善家
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
仁慈的 , 慈善家
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
mwenye huruma, mfadhili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
자비로운 , 박애주의자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
доброжелательный , филантроп
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
দয়ালু , সমাজসেবক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
दयालु , परोपकारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
benevolo, filantropo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
wohlwollend, Philanthrop
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
hayırsever
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی