جدول جو
جدول جو

معنی نیکورویی - جستجوی لغت در جدول جو

نیکورویی
خوش رویی، زیبایی، خوب صورتی:
سلطانی و طغرای تو نیکورویی
رویت زده پنج نوبۀ نیکویی،
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیکوروش
تصویر نیکوروش
خوش رفتار، نیکوکار، خوش طینت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیکورای
تصویر نیکورای
عاقل، دانا، خردمند، حصیف، راد، خردومند، خردور، متفکّر، لبیب، بخرد، متدبّر، اریب، فروهیده، پیردل، فرزانه، فرزان، خردپیشه، داناسر، صاحب خرد
فرهنگ فارسی عمید
زبان آوری، فصاحت، (فرهنگ فارسی معین)، درباره دیگران سخن نیکو گفتن، (فرهنگ فارسی معین)، مقابل بدگویی
لغت نامه دهخدا
نیک روز، روزبه، خوش بخت
لغت نامه دهخدا
(رَ وِ)
آن که روش نیکو دارد. (یادداشت مؤلف). نکورفتار. نکوکردار:
تو نیکوروش باش تا بدسگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
بی ریایی و بی ساختگی و یک جهتی و بی خلافی. (ناظم الاطباء). و رجوع به یک روی و یک رویه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نکوخو بودن. خوش خلقی. عمل و صفت نکوخو. رجوع به نکوخو شود:
به نکوخویی خالی کند از کینه
دل بدخواهی همچون دل اهریمن.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نکورای بودن. صفت نکورای. رجوع به نکورای شود:
پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک
از نکورایی و دانایی و تدبیرگری.
فرخی.
گوید اینجا خاص مهمانت آمدم
اجری خاص از نکورایی فرست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ملایمت، خوش رفتاری، خوش خلقی، نیک خو بودن:
به علم و عدل و به آزادگی و نیک خویی
مؤید است و موفق مقدم است و امام،
فرخی،
عاشق مردمی و نیک خویی است
دشمن فعل زشت و خوی لئام،
فرخی،
هزار سال همیدون بزی به پیروزی
به مردمی و به آزادگی و نیک خویی،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
نیک اندیشی، (فرهنگ فارسی معین) :
همه دیانت و دین ورز و نیک رایی کن
که سوی خلد برین باشدت گذرنامه،
شهید،
ای مایۀ خوبی و نیک رایی
روزم ندهد بی تو روشنائی،
رودکی،
اگرنه عدل شه استی و نیک رایی او
شدی سراسر کار جهان تباه و سیه،
سوزنی،
از نکویی و نیک رایی او
راه جستم به آشنائی او،
نظامی،
همه عالم گرفت از نیک رایی
چنین باشد بلی ظل خدایی،
نظامی
لغت نامه دهخدا
خوشبختی، بهروزی، سعادت، نیک روز بودن:
که شو زود بردار از او بند سخت
نویدش ده از نیک روزی و بخت،
شمسی (یوسف و زلیخا)،
همه را روح و روز و روزی از اوست
نیک بختی و نیک روزی از اوست،
سنائی،
چون صبح به فال نیک روزی
برزد علم جهان فروزی،
نظامی،
به ناخوبتر صورتی شرح داد
که بد مرد را نیک روزی مباد،
سعدی،
عروسی بود نوبت ماتمت
گرت نیک روزی بود خاتمت،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(رَ وِ)
نیک روش بودن
لغت نامه دهخدا
باتدبیر، بابصیرت، خردمند، (ناظم الاطباء)، نیک رای، نکورای
لغت نامه دهخدا
نیکورو. نیک رو. جمیل. خوب صورت. وسیم. خوب روی. (یادداشت مؤلف) : مردمان این شهر (حمص پاک جامه و بامروت و نیکورویند. (حدود العالم). مردمانی دید سخت نیکوروی و خوش سخن و شیرین زبان. (اسکندرنامه). غلامان بسیار نیکورویان و تجملی و آلتی سخت تمام داشت. (تاریخ بیهقی ص 141). هشام مردی بود نیکوروی و سپید اما احول بود و خضاب کردی. (مجمل التواریخ). زنان مهتران نیکوروی را به افسون بیاوردندی و به ساقی گری بداشتندی. (مجمل التواریخ). چشمش در میان نظارگیان بر پسری افتاد چرکین جامه... اماسخت نیکوروی. (نوروزنامه). چون چنین کنی فرزند دلاورآید و تمام صورت و نیکوروی و خردمند. (نوروزنامه).
چه نیکوروی و بدعهدی که شهری
غمت خوردند و کس را غم نخوردی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نِ)
زیبائی. جمال. نکوروی بودن. رجوع به نکوروی شود:
تا شود بر گل نکورویی وبال
تا شود بر سرو رعنائی حرام.
سعدی.
چون شمع نکورویی در رهگذر باد است
طرف هنری بربند از شمع نکورویی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(رَ وِ)
نیک رفتاری. نیکوروش بودن
لغت نامه دهخدا
روزبهی، نکوروزی، نیک روزی، سعادت
لغت نامه دهخدا
نیک خویی، نیکوخو بودن، رجوع به نیکوخو شود:
از نکورسمی و نیکوخویی و نیک دلی
به سوی اوست همه چشم و دل و گوش پدر،
فرخی
لغت نامه دهخدا
ذکر خیر، به نیکی از دیگران نام بردن و یاد کردن، مقابل بدگوئی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جلدی. چالاکی. (ناظم الاطباء). راهواری: جوده، نیکوروی اسب. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نیک رو بودن، رجوع به نیک رو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیکو رویی
تصویر نیکو رویی
زیبایی، بشاشت خنده رویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک رویی
تصویر یک رویی
یک رو بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک روی
تصویر نیک روی
حالت و کیفیت نیک رو: خوش روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک رایی
تصویر نیک رایی
نیک اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو گویی
تصویر نیکو گویی
درباره دیگران سخن نیگو گفتن، زبان آوری فصاحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکو رویی
تصویر نکو رویی
زیبایی، بشاشت خنده رویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک گویی
تصویر نیک گویی
درباره دیگران سخن نیگو گفتن، زبان آوری فصاحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک روشی
تصویر نیک روشی
خوش رفتاری نیکو کرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو رایی
تصویر نیکو رایی
نیک اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو روزی
تصویر نیکو روزی
نیک روزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک رویی
تصویر نیک رویی
زیبایی، بشاشت خنده رویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو روی
تصویر نیکو روی
نیک رونده خوش رو: (جواد اسب نیک رو) نیک روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو روشی
تصویر نیکو روشی
دارای رفتار نیک خوش رفتار نیکو کردار
فرهنگ لغت هوشیار