جدول جو
جدول جو

معنی نیکوخورش - جستجوی لغت در جدول جو

نیکوخورش(خوَ / خُ رِ)
در ناز و نعمت. خوش خوراک. خوش گذران: ناعمه، زنی نیکوخورش. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیکوروش
تصویر نیکوروش
خوش رفتار، نیکوکار، خوش طینت
فرهنگ فارسی عمید
نیک خویی، نیکوخو بودن، رجوع به نیکوخو شود:
از نکورسمی و نیکوخویی و نیک دلی
به سوی اوست همه چشم و دل و گوش پدر،
فرخی
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ)
خیرخواه. مشفق. که برای دیگران خیر و خوشی و نیکی خواهد. مقابل بدخواه:
مر حاجب شاه را و شاه را نیکوخواه
زاین صاحب عز آمده زآن صاحب جاه.
منوچهری.
چو نیکوخواه باشی بر تن خود
دگر کس را چرا خواهی تو در بد.
ناصرخسرو.
هستند نیکوخواه او دارند از او خوف و رجا.
ناصرخسرو.
خلایق را چو نیکوخواه گردد
به اجماع خلایق شاه گردد.
نظامی.
معلمان بدآموز را سخن مشنو
که دیر سال بمانی بکام نیکوخواه.
سعدی.
پس معتمد این سخن از... وزیر صاحب رای نیکوخواه مشفق بر رعیت بشنید. (تاریخ قم ص 146)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نیک هیأت. نیک خلقت. (یادداشت مؤلف). زیباروی
لغت نامه دهخدا
(رَ وِ)
آن که روش نیکو دارد. (یادداشت مؤلف). نکورفتار. نکوکردار:
تو نیکوروش باش تا بدسگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال.
سعدی
لغت نامه دهخدا
نیکوخو، نیک خو: نیکوخوی را هم این جهان بود و هم آن جهان، (تاریخ بیهقی ص 339)، هرکه از تو نیکوخوی تر از تو صوفی تر، (کیمیای سعادت)، شاهی بود ... بذله گوی نیکوخوی، (سمطالعلی ص 35)
لغت نامه دهخدا
نیک خو، نکوخو، ملایم، که تندخو و سرکش نیست: دلاورترین اسبان کمیت است ... و بانیروتر و نیکوخوتر خنگ، (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیکوخواه
تصویر نیکوخواه
مشفق، خیرخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو روش
تصویر نیکو روش
نیک روشی: (تو نیکو روش باش تا بد سگال بنقص تو گفتن نیاید مجال) (گلستان. قر. 79)
فرهنگ لغت هوشیار