جدول جو
جدول جو

معنی نیکوخلقت - جستجوی لغت در جدول جو

نیکوخلقت(خِ قَ)
خوش ترکیب. خوش اندام: جاریه معصوبه، دختر نیکوخلقت. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیکو لقا
تصویر نیکو لقا
(دخترانه)
نیکو (فارسی) + لقا (عربی) زیبا رو، زیبا چهر
فرهنگ نامهای ایرانی
(خِ قَ)
معصوب الخلق. (از منتهی الارب) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نِ خِ قَ)
نیکوخلقت. نیکوسرشت. نیکوجبلت، خوشگل. خوش ترکیب. خوش قواره
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نیکوخوی. خوش خلق
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خوش خویی. خوش رفتاری. نیک خلق بودن
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ)
نیک خصلت. نیکوخصال
لغت نامه دهخدا
(خِ مَ)
خوش فرمان. مطیع و خدمتگزار: عقربه، کنیزک نیکوخدمت دانشمند. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ عَ)
نکودیدار. نیکوروی. نیک منظر
لغت نامه دهخدا
(نِ خُ)
نکوخلق بودن. رجوع به نکوخلق شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خوش خوی. خوش رفتار. ملایم و مهربان
لغت نامه دهخدا
(لِ)
خوش منظر. نکوصورت. نیکوروی:
پسر نزد پدر ز ایزد گرامی تر عطا باشد
به خاصه چون پسر نیکوخو و نیکولقا باشد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(نِ خُ)
نیکوخلق. (یادداشت مؤلف). خوش رفتار. ملایم و مهربان
لغت نامه دهخدا
خوش اخلاق، خوش خلق، خوشخو، فرشته خو، نیک خصلت، نیک سیرت، نیکوخصال
متضاد: بدخلق
فرهنگ واژه مترادف متضاد