- نیما (پسرانه)
- نام آور، نامور، کمان، نامی مازندرانی، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
معنی نیما - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چهره، رخسار
نجد دشت بیابان
در ترکیب بجای پیماینده آید بمعانی ذیل: پیدا کننده اندازه هر چیز اندازه گیرنده اشیا سنجنده کیال: زمین پیمای سخن پیمای، راه رونده طی کننده: آسمان پیمای بحر پیمای جهان پیمای راه پیمای رود پیمای، نوشنده خورنده باده پیمای قدح پیمای جام پیمای
نشان و علامت، روی، چهره
نعمت، موهبت، نیکی، احسان
نیم، نصف چیزی، نصف آجر یا خشت
روی، چهره، صورت، ناصیه، پیشانی، علامت، هیئت
غلاف شمشیر و خنجر، در علم زیست شناسی غلاف برگ یا گل
ندیم ها، همدم ها، هم صحبت ها، همنشین ها، جمع واژۀ ندیم
خصوصاً، مخصوصاً، به ویژه، بالخصوص، لاسیّما، علی الخصوص، به خصوص، بیژه
اشاره کردن با حرکات چشم و ابرو یا دست، به رمز و مجاز سخن گفتن
مصاحبان، همنشینان، ندیمان
نعمت ها، نیکی، احسان
به سرواد سرودانه بنظم بشعر مقابل نثرا: فصلی مشبع بگویم نظما و نثرا
نصف هر چیز (هر بیت را بدو نیمه باشد که در تحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند)، پارچه ای که بوسیله آن روی خود را پوشند برقع، نصف ار خالق، نصفه آجر یا خشت. یا نیمه پسین. نصف موخر: (نیمه پسین از پیکر گاو) یا نیمه پیشین. نصف مقدم: (نیمه پشین از شکل ثور) یا نیمه دینار. نصف دینار، لب معشوق، بوسه. یا نیمه شب. نصف نصف یک ربع. یا نیمه نیمه نیمه. نصف نصف نصف یک هشتم. یا به دو نیمه شدن نصف شدن
غلاف شمشیر، کارد خنجر
اشاره کردن، اشاره، کنایه
غلاف، غلاف شمشیر و خنجر و غیره
پیمودن، پیماینده، پسوند متصل به واژه به معنای طی کننده مثلاً جهان پیما، راه پیما، زمین پیما، پسوند متصل به واژه به معنای نوشنده مثلاً باده پیما، واحد اندازه گیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز