- نیرو
- قوت، قدرت، انرژی، قوه
معنی نیرو - جستجوی لغت در جدول جو
- نیرو
- زور، قوه، قدرت، توانایی، در علم فیزیک عمل یک جسم بر جسم دیگر که باعث ایجاد کار در جسم دوم می شود، قابلیت، استعداد
- نیرو
- زور، قوت، توان، پهلوانی
- نیرو
- زور، قوت، توانایی، قدرت
- نیرو
- Force
- نیرو
- força
- نیرو
- fuerza
- نیرو
- kracht
- نیرو
- Kraft
- نیرو
- force
- نیرو
- শক্তি
- نیرو
- nguvu
- نیرو
- kekuatan
- نیرو
- قوّةٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دانای یونان... پس یاد کرد نیروی و کار کرد و کار پذیری)
با نیرو نیرومند قوی، بشدت بقوت
حسنه