تحریک کردن و تحریک نمودن. (آنندراج). تحریک نمودن و تحریض کردن. (برهان) ، آمیختن و برغلانیدن، یعنی اغوا نمودن. (غیاث) (آنندراج) ، جنبانیدن. (غیاث). رجوع به آغالیدن شود
تحریک کردن و تحریک نمودن. (آنندراج). تحریک نمودن و تحریض کردن. (برهان) ، آمیختن و برغلانیدن، یعنی اغوا نمودن. (غیاث) (آنندراج) ، جنبانیدن. (غیاث). رجوع به آغالیدن شود
نم کردن و خیسانیدن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری) : شود انگور زبیب آنگه کش خشک کنی چون بیاغاری انگور شود خشک زبیب. منوچهری. ، آمیختن و سرشتن با آب یا بخون. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری). رجوع به آغاریدن و آغشتن و آغالیدن شود
نم کردن و خیسانیدن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری) : شود انگور زبیب آنگه کش خشک کنی چون بیاغاری انگور شود خشک زبیب. منوچهری. ، آمیختن و سرشتن با آب یا بخون. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری). رجوع به آغاریدن و آغشتن و آغالیدن شود