جدول جو
جدول جو

معنی نیاغالیدن - جستجوی لغت در جدول جو

نیاغالیدن(لَصْوْ)
مقابل آغالیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گِ کَ دَ)
تحریک کردن و تحریک نمودن. (آنندراج). تحریک نمودن و تحریض کردن. (برهان) ، آمیختن و برغلانیدن، یعنی اغوا نمودن. (غیاث) (آنندراج) ، جنبانیدن. (غیاث). رجوع به آغالیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ صَ)
مقابل آغازیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گِ شُ دَ)
نم کردن و خیسانیدن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری) :
شود انگور زبیب آنگه کش خشک کنی
چون بیاغاری انگور شود خشک زبیب.
منوچهری.
، آمیختن و سرشتن با آب یا بخون. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری). رجوع به آغاریدن و آغشتن و آغالیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
مقابل آغوشیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مقابل آشامیدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به آشامیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مقابل آساییدن. رجوع به آساییدن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ شَ)
مقابل آرامیدن. رجوع به آرامیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
مقابل آغاردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گرم شدن. متغیر و ستیزنده شدن. ترغیب نمودن مردم را بر جنگ. آغالیدن. (ناظم الاطباء). و رجوع به آغالیدن شود
لغت نامه دهخدا