نیازردن. آزرده نشدن. نرنجیدن. رنجه نگردیدن. مقابل آزاردن و آزردن: آز بگذار تا نیازاری کاز آرد به روی ها خواری. سنائی. تا توانم دلت به دست آرم ور بیازاریم نیازارم. سعدی (از انجمن آرا). رجوع به آزاردن شود، آزار نکردن. آزرده نساختن. نرنجاندن. مقابل آزاردن و آزردن: مرد توبه کرد که به گفتۀ نمام... عیال نهفتۀ خود را نیازارد. (کلیله و دمنه)
نیازردن. آزرده نشدن. نرنجیدن. رنجه نگردیدن. مقابل آزاردن و آزردن: آز بگذار تا نیازاری کاز آرد به روی ها خواری. سنائی. تا توانم دلت به دست آرم ور بیازاریم نیازارم. سعدی (از انجمن آرا). رجوع به آزاردن شود، آزار نکردن. آزرده نساختن. نرنجاندن. مقابل آزاردن و آزردن: مرد توبه کرد که به گفتۀ نمام... عیال نهفتۀ خود را نیازارد. (کلیله و دمنه)
احتیاج. حاجتمندی. بی نوائی. فقر. نیازمند بودن. رجوع به نیازمند شود: آنگاه رسی به سربلندی کایمن شوی از نیازمندی. نظامی. ، اشتیاق. شوق: بیش است به تو نیازمندی چندانکه تو بیش می کنی ناز. عطار. حال نیازمندی در وصف می نیاید آنگه که باز گردیم گوییم ماجرا را. سعدی. در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم شرح نیازمندی خود یا ملال تو. حافظ. ، نیازمندی ها، در تداول، ملزومات. وسایل و ابزار و اشیاء مورد حاجت و لزوم
احتیاج. حاجتمندی. بی نوائی. فقر. نیازمند بودن. رجوع به نیازمند شود: آنگاه رسی به سربلندی کایمن شوی از نیازمندی. نظامی. ، اشتیاق. شوق: بیش است به تو نیازمندی چندانکه تو بیش می کنی ناز. عطار. حال نیازمندی در وصف می نیاید آنگه که باز گردیم گوییم ماجرا را. سعدی. در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم شرح نیازمندی خود یا ملال تو. حافظ. ، نیازمندی ها، در تداول، ملزومات. وسایل و ابزار و اشیاء مورد حاجت و لزوم
محتاجی توضیح فرق (نیاز) و (نیازمندی) در این است که نیاز بمعنی احتیاج است و نیازمندی بمعنی محتاجی محتاج بودن و این فرق دقیقی است هر چند در استعمال هردو بمعنی هم بکار روند. یا نیامندیها جمع نیازمندی، حوایج
محتاجی توضیح فرق (نیاز) و (نیازمندی) در این است که نیاز بمعنی احتیاج است و نیازمندی بمعنی محتاجی محتاج بودن و این فرق دقیقی است هر چند در استعمال هردو بمعنی هم بکار روند. یا نیامندیها جمع نیازمندی، حوایج