جدول جو
جدول جو

معنی نگذشته - جستجوی لغت در جدول جو

نگذشته(اَ)
مقابل گذشته
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نگاشته
تصویر نگاشته
نوشته، نقش کرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
رفته، سرآمده، کنایه از مرده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
نگذشته. گذرناکرده:
چو لشکر شد از خواسته بی نیاز
بر او ناگذشته زمانی دراز.
فردوسی.
خداوند را بگوی که بنده به شکر این نعمت ها چون تواند رسید که هر ساعتی نواختی یابد به خاطر ناگذشته. (تاریخ بیهقی ص 126)
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ)
به تازگی مرده. (یادداشت مؤلف). تازه گذشته. تازه درگذشته
لغت نامه دهخدا
(لَدد)
مقابل گذشتن
لغت نامه دهخدا
مقابل گذاشته
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ / تِ)
نوشته. (برهان قاطع) (آنندراج). نوشته شده. (ناظم الاطباء). مکتوب. (یادداشت مؤلف). تحریرکرده. (فرهنگ فارسی معین). مرقوم، انشاشده. (یادداشت مؤلف) ، ساخته شده. (برهان قاطع) ، نقش. (یادداشت مؤلف) ، نقش کرده. (برهان قاطع) (انجمن آرا). نقش شده. رسم شده. (ناظم الاطباء). منقوش. (منتهی الارب) (از تفلیسی). نگاریده. مصور: یک درقه بودش سر مردی بر آن نگاشته. (ترجمه طبری بلعمی). و بر وی صورتهای گوناگون از کردار هندوان نگاشته. (حدود العالم). و صدهزار گونه تصاویر بر او نگاشته. (مجمل التواریخ) ، رنگارنگ شده. (ناظم الاطباء). رنگین. رنگ آمیزی شده:
رخ ز دیده نگاشته به سرشک
وآن سرشکش به رنگ تازه زرشک.
عنصری.
، حنابسته. خضاب شده:
چو دست و پای عروسان نگاشته سر و دم
چو روی خوبان آراسته همه پر و بال.
فرخی.
، زرنگارشده، لکه دارشده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
پیشین، رفته، ایام گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
گذر نکرده نگذشته: چو لشکر شد از خواسته بی نیاز بر او ناگذشته زمانی دراز. مقابل گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاشته
تصویر نگاشته
نوشته، مکتوب، مرقوم، نقش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاشته
تصویر نگاشته
نوشته شده، نقش و نگار شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
((گُ ذَ تِ))
رفته، سرآمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
ماضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
Past
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
passé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
과거의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
অতীত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
ในอดีต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
wa zamani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
geçmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
過去の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
过去的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
עָבָר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
przeszły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
masa lalu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
अतीत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
verleden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
passato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
pasado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
минулий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
прошлый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
vergangen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
passado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
ماضی
دیکشنری فارسی به اردو