جدول جو
جدول جو

معنی نگارآباد - جستجوی لغت در جدول جو

نگارآباد
(نِ)
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودراهنگ شهرستان همدان، در 34هزارگزی شمال غربی قصبۀ کبودراهنگ در منطقۀ ناهموار سردسیری واقع است و 210 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان بخش سلماس شهرستان خوی که در 12500 گزی شمال باختری سلماس واقع شده است، کوهستانی و سردسیر سالم است، سکنۀ آن 82 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ده مخروبه ای است از بخش حومه شهرستان نایین، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
ویران شده، خراب شده، (ناظم الاطباء)، مقابل کلمه آباد، بایر، خراب، ویران، ویرانه: تخریب، ناآباد کردن چیزی را، خربه، جای ویران و ناآباد، اخربه ، ناآباد گردانید او را، (منتهی الارب)، و رجوع به آباد شود
لغت نامه دهخدا
یا پران پرویز، دهی است از بخش طرهان شهرستان خرم آباد، دارای 360 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش دره شهر شهرستان ایلام، دارای 85 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش دلفان شهرستان خرم آبادبا 180 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهکده ای است از تسوج خوزان قم این دیه را واربن میلادبنا کرده است به نام خود، (تاریخ قم ص 86 و 115)
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ حَدد)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه وارداک شهرستان مشهد، در 62 هزارگزی شمال غربی مشهد بر کنار راه قدیمی مشهد به قوچان، در جلگۀ معتدل هوایی واقع است و 256 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصول عمده اش چغندر، کنجد و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه، در 27هزارگزی شمال شرقی ترکمان در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 524 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهستانی است در بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین. قرای این دهستان در ساحل جنوبی رود خانه الوند، قسمتی در علیای قصرشیرین و قسمتی در سفلی واقع شده است. آبادیهای دهستان به نام کدخدای محل نامیده میشود و معمولاً با مرگ کدخدا نام آنهاتغییر میکند، فعلاً (سال 1331 تاریخ چاپ فرهنگ جغرافیایی) نام آنها به ترتیب از پل ذهاب تا قصرشیرین و از قصرشیرین تا مرز عراق بدین ترتیب است: شمس اﷲ با 75 نفر سکنه، پاشا 90 نفر، سیداحمد 25 نفر، سیدخلیل 225 نفر، سرآسیاب نزدیک شهر 250 نفر، سید سعداﷲ 100 نفر، سید سهراب 75 نفر، نوپهن 75 نفر، تنگاب باباخانی 50 نفر و نیز آبادیهای گرلوه، نمره 2، گنبد صوفی تنگاب احمدوند نیز جزء این دهستان است. دهستان در منطقۀ پرتپه و ماهور و گرمسیری در ساحل رود خانه الوند واقع است و جمعاً 13 قریه و 1400 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غلات و محصولات صیفی و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. در 42هزارگزی مغرب نورآباد، در منطقۀ پرتپه ماهور و سردسیری واقع است و 180 نفر سکنه دارد. آبش از رود حمام تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن سیاه چادر و قالی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است ازبخش شمیران شهرستان تهران 120 نفر سکنه دارد، راه ماشین رو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 220)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند، در 48 هزارگزی شمال غربی مرند و 9 هزارگزی جادۀ خوی به جلفا، در جلگۀ سردسیری واقع است و 117 تن سکنه دارد، آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات و کرچک و پنبه، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز، در 10 هزارگزی جنوب ایذه بر سرراه گورپرویز به ازگیل، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 109 تن سکنه دارد، آبش از چشمه و قنات، محصولش غلات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، مزرعۀ نورآباد جزو این آبادی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز، در 78 هزارگزی شرق زرقان بر سر راه توابع ارسنجان به کربال، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 127 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و چغندر، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن، در 12 هزارگزی جنوب غربی تنکابن، در جلگۀمرطوب و معتدل هوائی واقع است و 265 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه چالگرود، محصولش برنج و مرکبات، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
ده کوچکی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 357 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ دِ شِ)
دهی است از دهستان آشتیان بخش طرخوران شهرستان اراک، در 17هزارگزی جنوب شرقی طرخوران و 3هزارگزی راه آشتیان به تفرش، در ناحیۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 656 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. مزرعۀ عزیزآباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان در 18هزارگزی شمال شرقی اردستان، 5هزارگزی راه فرعی زواره به اردستان در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و دارای 200 تن سکنه است، آبش از قنات و محصولش غلات، پسته، بادام و شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان تحت جلگۀ بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور. در 15هزارگزی غرب فدیشه و در منطقۀ جلگۀ معتدل هوایی واقع است و 451 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان اراضی نیزار بخش مرکزی شهرستان قم، سکنه 50 تن، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ)
دهی از دهستان کهنه فرود بخش حومه شهرستان قوچان در 17 هزارگزی جنوب قوچان سر راه شوسۀ عمومی مشهد به قوچان. جلگه، معتدل. سکنۀ آن 586 تن شیعه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 72 هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، درکنار راه مالرو دستگرد به پرچل، کوهستانی و سردسیر، آب آن از قنات و چشمه، محصول آن غلات، لبنیات، چغندرو پنبه است، 253 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری مشغولند، از صنایع دستی پارچه بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان گامکان است که در بخش طرقبۀ شهرستان مشهد واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان آختاچی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد در 9000گزی شمال بوکان و 1500 گزی باختر شوسۀ بوکان به میاندوآب، جلگه، معتدل و مالاریائی است، 120 تن سکنه دارد، آب آن از سیمین رود، محصول آنجا غلات، توتون، چغندر، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی جاجیم بافی است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران، چهارهزارگزی خاور تجریش، در دامنه سردسیر، 367 تن سکنه دارد، آب از چشمه سار کوهستانی و قنات، محصول آن غلات، مختصر بنشن، میوه جات مختلف، شغل اهالی زراعت، کسب، باغبانی، راه شوسه به تجریش دارد، شاه آباد که بیمارستان مسلولین در آن واقع است مجاور دارآباد و جزء دارآباد منظورشده است، در این بیمارستان 800 الی 1000 نفر مریض معالجه میشوند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 86)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پائین خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه، در 45 هزارگزی جنوب شرقی رود، بر سر راه تربت به نیازآباد، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 659تن سکنه دارد، آبش از قنات و محصول عمده اش غلات و پنبه و زیره و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و قالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 411 شود
لغت نامه دهخدا
(ظِ رَ)
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد در 22هزارگزی شمال غرب مشهد بر کنار راه شهر طوس به مشهد در جلگه معتدل هوائی واقع است و 265 تن سکنه دارد. آبش از قنات است و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و مالداری است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 9 ص 416)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه در 16هزارگزی جنوب شرقی شاهین دژ و 11هزارگزی راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب، در منطقه ای کوهستانی واقع است و هوایش معتدل و سالم است و 74 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و حبوبات و کرچک است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنعت دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 523)
لغت نامه دهخدا
(رِدْ دی)
دهی است از دهستان میان رود بخش مرکزی شهرستان ساری، در 32 هزارگزی شمال شرقی ساری و 3هزارگزی دریای خزر در دشت مرطوب معتدل هوائی واقع است و 1020 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه نکا، محصولش برنج و غلات و صیفی و پنبه، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِ عَ)
دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان. در بیست و یکهزار گزی شمال غربی اسدآباد و شش هزارگزی مشرق جادۀ فرعی چهاردولی به سنقر. کوهستانی و سردسیر است و ساکنانش 189 نفرند و فارسی را به لهجۀ کردی تکلم میکنند آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات و حبوبات و توتون است مردمش به زراعت و گله داری مشغولند و صنعت دستی آنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ص 450)
لغت نامه دهخدا
(هََ بُ)
دهی از بخش دستجرد شهرستان قم. کوهستانی و سرد و دارای 331 تن سکنه است. از قنات و چشمه سارها مشروب میشود. محصول عمده اش غله و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
دهی از دهستان لکای شهرستان شهسوار است که 400 تن سکنه و کار خانه چایسازی دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 7). و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نام دیگری از استراباد است. (حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 135) : این محدث به ستارآباد رفت نزدیک منوچهر. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 135). و باکالیجار مال مواضعت گرگان دوساله با هدیه ها بفرستد و نیز خدمت کند و اگر راست نرود یکی تا ستارآباد برویم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 444). جواب داد که عزیمت قرار گرفته است که به ستارآبادآییم مقام آنجا کنیم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 451)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است جزء دهستان فشافویۀ بخش ری شهرستان تهران. دارای 275 تن سکنه. آب آن از قنات و فاضل آب رود خانه کرج. محصول آن غلات و چغندرقند و شغل اهالی زراعت و راه مالرو و از طریق قنبرآباد ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نا آباد
تصویر نا آباد
خراب ویران آباد
فرهنگ لغت هوشیار
خراب، مخروبه، نامجهز، ویران، ویرانه
متضاد: آبادان معمور
فرهنگ واژه مترادف متضاد