جدول جو
جدول جو

معنی نکیثه - جستجوی لغت در جدول جو

نکیثه
(نَ ثَ)
نفس. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغه). شدیدالنکیثه، شدیدالنفس. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، سرشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طبیعت. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (متن اللغه) ، عهدشکنی. خلاف و دروغ. (از منتهی الارب) (آنندراج). خلف. (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، کار دشوار که در آن قوم عهد و پیمان شکنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). امر صعب. (متن اللغه). سختی. (مهذب الاسماء) ، غایت کوشش. (منتهی الارب). غایت کوشش و جهد. (ناظم الاطباء). اقصی المجهود. (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، قوت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). توانائی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ ثَ)
خاک جوی و چاه. (از تاج العروس). خاکی که با حفر چاه یا نهر برآورند، یا خاکی که در پیرامون چاه یا جوی باشد. (از اقرب الموارد). خاک و گل و لجنی که از تک چاه یا از تک جوی برآورند. (ناظم الاطباء). خاک که از چاه برآورند. (از مهذب الاسماء). ج، نبائث، سر. راز. (از اقرب الموارد) ، کینه که در سینه نهان بود. (از معجم متن اللغه) ج، نبائث. یقال: ظهرت نبائثهم و لم تخف خبائثهم. (اقرب الموارد) ، نبیثه السبع، گوشتی که جانوران در خاک پنهان کنند، ذخیره وقت حاجت و ضرورت را. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نَ ثَ)
چکیده از خیک و مشک. (منتهی الارب). تراوش خیک و مشک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رشح الزق. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(نَ ثَ)
خاک جوی و چاه. (منتهی الارب) (آنندراج). خاکی که از چاه و جوی برآورند. (ناظم الاطباء). نبیثه. خاک چاه و نهر یا آنچه گرد نهر باشد از خاک. (از اقرب الموارد) ، خبر که زشتی آن آشکار گردد. (منتهی الارب) (از آنندراج). آنچه از خبر زشت که آشکار گردد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، نجائث، کوشش. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مجهود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : بلغت نجیثته، أی بلغ مجهوده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نُ ثَ)
شکسته و ریزۀ مسواک که در دهان بماند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) ، پاره های گسستۀ سر رسن. (منتهی الارب) (آنندراج). پاره های گسستۀ سر ریسمان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(ثَ / ثِ)
چرک و ریم نقره را گویند، و به عربی خبث الفضه خوانند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا