جدول جو
جدول جو

معنی نپنی - جستجوی لغت در جدول جو

نپنی(نَ)
از دهات دهستان نرم آب بخش دودانگۀ شهرستان ساری، در 11 هزارگزی جنوب شرقی سعیدآباد بر کنار راه پشت کوه، در منطقه ای کوهستانی و مرطوب واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه تجن، محصولش غلات و برنج ولبنیات، شغل اهالی زراعت است. در سه هزارگزی مغرب این ده روی قلۀ کوه سوت رجه آثار قلعۀ خرابه ای بسیار قدیمی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ نا)
تأنیث نتن. (از المنجد). رجوع به نتن شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به نان، دوست نانی، آنکه به قصد تأمین معاش اظهار دوستی کند، که در دوستی و اظهار محبت نظرش جلب منفعتی باشد، مقابل یار جانی، نوکر و خدمتکاری که به ازای نان خوراک خدمت کند و جز آن مزدی نگیرد، مقابل جامگی، رجوع به جامگی شود
لغت نامه دهخدا
(پِ)
جوانّی فرانچسکو. نقاشی مشهور از مردم فلورانس پیرو سبک رفائل. مولد در حدود 1488 و وفات 1528م. پرده های چندی از آثار او بجا مانده و شباهت تام ّ به آثار استاد وی دارد، چندانکه تشخیص آنها باکارهای استاد حتی برای متخصصین فن بسیار صعب است
لغت نامه دهخدا
(نَ / نَنْ نی)
ننو. بانوج. دوداه. (یادداشت مؤلف). گهوارۀ طفل
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ)
مصحف. (برهان قاطع) (فرهنگ نظام) (آنندراج) (جهانگیری). کلام خدا. (برهان قاطع) (آنندراج). قرآن. (فرهنگ نظام). نبی. نوی. رجوع به نبی و نوی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به نان. یادوست نانی آنکه بقصدتامین معاش اظهاردوستی کند، خدمتکاری که بازای خوراک خدمت کندو مزدی نگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نپی
تصویر نپی
نبی
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی گهواره که از پارچه یا چرم دوزند و از دو طرف آنرا با طناب بدو درخت یادو دیوار متصل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
چرت
فرهنگ گویش مازندرانی
دانه های ریزی که در خوشه ی انگور روییده به مرور تبدیل به
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم خشن و بداخلاق، پهنا
فرهنگ گویش مازندرانی
چشم مردمک چشم
فرهنگ گویش مازندرانی