جدول جو
جدول جو

معنی نومل - جستجوی لغت در جدول جو

نومل
(نَ مَ)
دهی است از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان در 12 هزارگزی مشرق گرگان، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه جورولی، محصولش برنج و غلات و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری و پارچه بافی و ابریشم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
نومل
روستایی از دهستان استرآباد جنوبی گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوگل
تصویر نوگل
(دخترانه)
گلی که تازه شکفته شده است، دختر جوان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوال
تصویر نوال
(دخترانه)
عطا، بخشش، بهره، نصیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوال
تصویر نوال
عطا، بهره، نصیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوول
تصویر نوول
داستان کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوئل
تصویر نوئل
عید میلاد مسیح، کریسمس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوبل
تصویر نوبل
جایزه ای که هر سال به کسانی که در رشته های شیمی، فیزیک، طب، ادبیات و تامین صلح جهانی خدماتی انجام بدهند داده می شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ دَ)
پستان. (منتهی الارب) (آنندراج). ثدی. (از اقرب الموارد) (متن اللغه). تثنیۀ آن نودلان است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ)
لغتی است در شمال یا شمال که بادی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
رودیست در الجزایر که شهر قسطنطنیه را مشروب میسازد و به بحرالروم (مدیترانه) میریزد و 25 کیلومتر طول دارد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
اروین. مارشال آلمانی (متولد 1891 متوفی 1944 میلادی) وی در جنگ جهانی دوم فرمانده سپاهیان آلمانی در افریقا و در جبهۀ نرماندی بود و فتوحات درخشان نصیب او شد، ولی چون با هیتلر در ادارۀ امور جنگ هم عقیده نبود به امر او انتحار کرد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ)
درختی است به عالیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پیشانی باشد و بعضی گفته اند که چکاد است. (اوبهی). پیشانی. ناصیه. (ناظم الاطباء). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 388 شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
سخن چین. (منتهی الارب) (آنندراج). نمام. (المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نُ ءِ)
کریسمس. عید میلاد مسیح که روز 25 دسامبر سال فرنگی است. (از فرهنگ فارسی معین) ، درخت نوئل یا کاج نوئل، کاجی که در شب عید نوئل مسیحیان تزیین کنند و به چراغها بیارایند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جواسفرم. جم اسپرم را نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به آن کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(وِ)
داستان کوتاه. داستانی که نویسنده چند تن را در تلاش و کوشش یا مسألۀ بغرنجی نشان میدهد و از آن نتیجه ای مشخص میگیرد. نوول نویسی بخشی از ادبیات محسوب میشود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نُ وَ مَ)
رجل نومه، مردی بی نام. (مهذب الاسماء). مرد گمنام بی اعتبار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نویم. مغفل خامل. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نومه. (ناظم الاطباء) ، آنکه خواب بسیار کند. (مهذب الاسماء). مرد بسیارخواب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کثیرالنوم. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، نادان کندخاطر. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نومه. (ناظم الاطباء). که در هجوم فتنه بی هیچ اقدامی ساکن است. که از شر غافل است. که درکارها ناتوان است. (از متن اللغه) ، کسی که مردم نمی دانند چه در خاطر دارد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
رجل نومه، مرد بی اعتبار گمنام. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به نومه شود، مرد کندخاطر نادان. (ناظم الاطباء). رجوع به نومه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
قلعه ای است به یمن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از حصارهای یمن است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ مَ)
نام زنی است که سگی را که پاس او میداشت چندان گرسنه داشت تا سگ دم خویش بخورد و این مثل گویند:گرسنه تر از سگ حومل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ مَ)
نام موضعی است:
قفا نبک من ذکری حبیب و منزل
بسقط اللوی بین الدخول فحومل.
امروءالقیس
لغت نامه دهخدا
(حَ مَ)
سیل که آب آن صاف باشد. (ناظم الاطباء). سیل که آب صاف دارد. (منتهی الارب). سیل صافی. (اقرب الموارد) ، اول هر چیزی، ابر سیاه از بسیاری آب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ابر سیاه بسیار باران
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو)
نودولت. تازه به دوران رسیده. (یادداشت مؤلف). به تازگی صاحب مال و منال شده: با شیخان و نومالان... صحبت مدارید. (عبید زاکانی از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوفل
تصویر نوفل
شغال، جوان زیبا، دهش، دریا، بخشنده، کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوول
تصویر نوول
خبر تازه، حکایت
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی زاد شب مهر زاد شب عیسی، ناشتار از گیاهان (درخت نوئل) عید میلاد مسیح (که در 25 ماه دسامبر تثبیت شده) کریسمس. توضیح این جشن در اصل جشن مهر پرستان بوده. یا درخت نوئل. کاجی که در شب نوئل مسیحیان تزیین کنند، ناشتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوال
تصویر نوال
بخشش، عطا، دهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صومل
تصویر صومل
گاوه از گیاهان از تیره گاو زبان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شومل
تصویر شومل
باد سرد باد اپاختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سومل
تصویر سومل
وستر کهنه (وستر عبا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوول
تصویر نوول
((وِ))
داستان بلند، قصه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوئل
تصویر نوئل
((ئِ))
بیست و پنجم دسامبر عید میلاد مسیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوال
تصویر نوال
((نَ))
دهش، بخشش
فرهنگ فارسی معین