جدول جو
جدول جو

معنی نوعا - جستجوی لغت در جدول جو

نوعا
بیشتر اوقات، بطور معمول
تصویری از نوعا
تصویر نوعا
فرهنگ لغت هوشیار
نوعا
بیشتر، هماره
تصویری از نوعا
تصویر نوعا
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوا
تصویر نوا
(دخترانه)
ناله، آواز، صدای آهنگین، نغمه، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نونا
تصویر نونا
(دخترانه)
برج حوت، نام مادر ابراهیم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوشا
تصویر نوشا
(دخترانه)
نوشنده، آشامنده، نیوشا، شنوا، شنونده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نورا
تصویر نورا
(دخترانه)
نور (عربی) + ا (فارسی)، مؤنث انور درخشان، تابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وعا
تصویر وعا
خنور، آوند، ظرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوع
تصویر نوع
صنف، شکل، صورت، در علم زیست شناسی گونه، در علم منطق کلی ای که بر افرادی که حقیقت یکسان دارند اطلاق می شود و اخص از جنس است
نوع بشر: انسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوپا
تصویر نوپا
کودک تازه به راه افتاده، کنایه از چیزی یا کسی که به تازگی فعالیت خود را آغاز کرده مثلاً شرکت نوپا
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نُو)
بچه که تازه به راه افتاده است. کودک که به نوی راه رفتن گرفته است. (یادداشت مؤلف). نیز رجوع به نوبه پاآمده شود
لغت نامه دهخدا
(نَ عَ)
فاکهۀ تر. (منتهی الارب). میوۀ تر و تازه. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(رَ گُ تَ)
آنکه بار اول زائیده است. که بار اول است که زاییده و بچه آورده است. (از یادداشت مؤلف) ، زنی که به تازگی زاییده است. که تازه فارغ شده است
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دوهزار شهرستان تنکابن، در 55 هزارگزی جنوب غربی تنکابن، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است، دهی است ییلاقی ودر تابستان در حدود 800 تن سکنه دارد، شغل عمده مردمش گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
نوشنده، (آنندراج)، آشامنده (؟)، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو)
منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین) : من نوعی
لغت نامه دهخدا
(رُلْلاه)
رازی (امیر...)، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است. وی در عهد شاه طهماسب می زیست و متولی مزار حضرت عبدالعظیم در شهرری بود. او راست:
دست رقیب داشت به دست آن نگار مست
خندان ز من گذشت و مرا گریه داد دست.
(از صبح گلشن ص 558) (تحفۀ سامی ص 41) (قاموس الاعلام ج 6 ص 4606).
و رجوع به هفت اقلیم (اقلیم چهارم، ری) شود
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ دَ)
کلیهً. به طورکلی. عموماً. بیشتر اوقات. به طور معمول. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مئات الوف، در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغورثیان. (رسایل اخوان الصفا از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوپا
تصویر نوپا
بچه ای که تازه راه افتاده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوعان
تصویر نوعان
تکان خوردن شاخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوعی
تصویر نوعی
نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعا
تصویر وعا
آوند (ظروف واوانی باشد و به عربی وعا گویند) ظرف آوند: (و وعای ضمیرش از این اندیشه ممتلی شده)، آوند رگ، جمع اوعیه اوعا. یا وعا لنفاوی. سپید رگ، ظرف آوند: (و وعای ضمیرش از این اندیشه ممتلی شده)، آوند رگ، جمع اوعیه اوعا. یا وعا لنفاوی. سپید رگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوع
تصویر نوع
گونه، قسم، جور، طور، شیوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوا
تصویر نوا
آنچه زندگی را در خور است، آهنگ و نغمه، آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعا
تصویر نعا
آواز گربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوع
تصویر نوع
((نُ))
گونه، قسم، جمع انواع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوا
تصویر نوا
((نَ))
نغمه، سرود، مال، دارایی، نام مقامی از دوازده مقام موسیقی، گرو، گروگان، رونق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوپا
تصویر نوپا
((نُ))
کودک تازه به راه افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوا
تصویر نوا
لحن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوع
تصویر نوع
گونه
فرهنگ واژه فارسی سره
نوخاسته، نوخیز، نوزاد، نوچه، نوبنیاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بارغبت، بامیل، رغبت آمیز
متضاد: کرهاً، متنکر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدیمن، بد شگون
فرهنگ گویش مازندرانی
دهکده ای قدیمی که در مسیر راه دوهزار قرار دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی درنزدیکی آلاشت، تنه ی تراشیده و توخالی درخت که وسیله ی نگهداری کره ی تازه
فرهنگ گویش مازندرانی