جدول جو
جدول جو

معنی نوسخنی - جستجوی لغت در جدول جو

نوسخنی
(نَ / نُو سُ خَ / خُ)
نوسخن بودن. نادره گوئی. تازه گوئی. نوآوری. ابتکار و ابداع در سخنوری:
با همه نادری و نوسخنی
برنتابیم روی از آن کهنی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفسانی
تصویر نفسانی
مربوط به نفس
فرهنگ فارسی عمید
دوره ای پس از عصر حجر قدیم که انسان ابزارهای سنگی تراشیده و صیقلی به کار می برد، عصر حجر جدید، در علم زمین شناسی قسمت اول دورۀ دوم دوران چهارم زمین شناسی، نئولی تیک
فرهنگ فارسی عمید
(نِ سُ خَ)
نیکوسخنی. نکوسخن بودن. رجوع به نکوسخن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو سُ خَ / خُ)
طفلی که تازه به گفتار درآمده باشد. (آنندراج) :
شد مرغ به عاشقی نواساز
چون کودک نوسخن هم آواز.
فیاضی (از آنندراج).
، که سخنان بدیع و نادر گوید. که در سخن مبتکر و مبدع است. رجوع به نوسخنی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ)
منسوب به نوسان.
- حرکت نوسانی، جنبش چیزی در جای خود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرسخنی
تصویر پرسخنی
پرگویی
فرهنگ لغت هوشیار
لایق نشستن، شایسته جلوس در مجلس و بارگاه مقابل ایستادنی: و آن شصت مرد عیار پیشه هرکه نشستنی بود بنشستند و هرکه ایستادنی بود با یستادند
فرهنگ لغت هوشیار
نفسانی در فارسی روانی منسوب به نفس مربوط به نفس: پس جنباننده این جسم نخستین عقلی نبود و نه طبعی بلکه نفسانی بود. یا کیفیات نفسانی. حالاتی که در نفس انسانی جریان می یابد
فرهنگ لغت هوشیار
آذرنگ درفشان شیدا تاپیک روشن منسوب به نور دارای نورمنور مقابل ظلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشخند
تصویر نوشخند
تبسم شکر خند: مقابل نیشخند: (چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را بنوشخند) (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تبسم شکرخند: تا بدیدار تو عید اقربا فرخ شود عیدی کاخ تو شد بر اهل دانش نورخند. (سوزنی. چا. . 2 دکتر شاه حسینی 63)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نیسان. یا ابر نیسانی. ابری که در ماه نیسان پدید آید: ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی چه حیلت کرد کز بپرده مدام آورد مستان را (دیوان کبیر 45: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوسنگی
تصویر نوسنگی
((نُ. سَ))
دوران پیش از تاریخ که انسان ابزارهای سنگی می ساخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
منسوب به نور، دارای نور، منور، مقابل ظلمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دو سخنی
تصویر دو سخنی
اختلاف نظر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناسانی
تصویر ناسانی
تفاوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
درخشان، روشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
Luminescent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
Renovation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
rénovation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
renovação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
luminescente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
renovación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
luminiscente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
renowacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
luminescencyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
реконструкция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
люминесцентный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
реконструкція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
люмінесцентний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
renovatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
luminescent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
Renovierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
leuchtend
دیکشنری فارسی به آلمانی